پارت ⁸
پارت ⁸
داشتم میرفتم دانشگاه ایشالا تمومش کنممممم دیگه راحتشمممم صلوات من پیاده به این ور و ان ور میرم زیاد از ماشین خوشم نمیاد داشتم میرسیدم که یهو یه ماشین جلوم پارک کرد با قیافه ی دپرس نگاه ماشین کردم که بوق زد
ا.ت:هوی اشک چرا بوق میزنی چلغوز تو امدی جلو من
پنجره رو داد پایین
کوک:خیلی بی ادب شدی
ا.ت شوکه زده داشت نگاش میکرد همین جور مونده بود
کوک:یاااا بدو سوار شو تا سه میشمارم نیای میرم
تا خواست بگه یک دید ا.ت سوار ماشین شده...شروع کرد بلند بلند خندیدن
ا.ت:زهر مار🐍
کوک:خوب بریم؟
ا.ت:کجا؟...صبر کن ببینم من باید برم دانشگاه
کوک: اما الان با من میای عمارت
ا.ت:عمارتتتتتتتتتت
کوک:اره دیگه
ا.ت:راستیییی...دلم..ب..برات..ت..تنگ..تنگ شده..ب..بود
کوک:....هیم منم
ا.ت خر ذوق نگاش کرد
ا.ت:راستی تو..با...ان دختره..اسمش چی بود؟؟؟
کوک:پتی
ا.ت:اره همون..ازد.. ازدواج کردی؟
کوک:چی.!نه بابا عمرا کلاغ با ان رو مخیش نمی تونه این دختره رو تحمل کنه بعد من برم بگیرمش...حرفت خیلی خنده دار بود
ا.ت:هیففف خیالم راحت شد(اروم)
کوک:هیم چیزی گفتی؟
ا.ت:نهههه فقط برو من برم دانشگاه زود کارام و میکنم نیم ساعته یک ساعته میام بیرون
کوک:دیر کنی میرما
ا.ت:اوکی اوکی فقط برو
(یک ساعت بعد)
ا.ت:ههه هههه(مثلا دییده داره نفس نفس میزنه😂🤝🏻)
کوک:درست به موقع..می خواستم ماشین و روشن کنم برم
ا.ت:خ..خیلی هههه بیشعوری ههه کل هه دانشگاه و دیییدم ههه
کوک:میدونم.. بیشعوری از خودتونه
ا.ت:ببند هه دهنو
کوک:خیلی خوب دیگه زود باش سوار شو
داشتم میرفتم دانشگاه ایشالا تمومش کنممممم دیگه راحتشمممم صلوات من پیاده به این ور و ان ور میرم زیاد از ماشین خوشم نمیاد داشتم میرسیدم که یهو یه ماشین جلوم پارک کرد با قیافه ی دپرس نگاه ماشین کردم که بوق زد
ا.ت:هوی اشک چرا بوق میزنی چلغوز تو امدی جلو من
پنجره رو داد پایین
کوک:خیلی بی ادب شدی
ا.ت شوکه زده داشت نگاش میکرد همین جور مونده بود
کوک:یاااا بدو سوار شو تا سه میشمارم نیای میرم
تا خواست بگه یک دید ا.ت سوار ماشین شده...شروع کرد بلند بلند خندیدن
ا.ت:زهر مار🐍
کوک:خوب بریم؟
ا.ت:کجا؟...صبر کن ببینم من باید برم دانشگاه
کوک: اما الان با من میای عمارت
ا.ت:عمارتتتتتتتتتت
کوک:اره دیگه
ا.ت:راستیییی...دلم..ب..برات..ت..تنگ..تنگ شده..ب..بود
کوک:....هیم منم
ا.ت خر ذوق نگاش کرد
ا.ت:راستی تو..با...ان دختره..اسمش چی بود؟؟؟
کوک:پتی
ا.ت:اره همون..ازد.. ازدواج کردی؟
کوک:چی.!نه بابا عمرا کلاغ با ان رو مخیش نمی تونه این دختره رو تحمل کنه بعد من برم بگیرمش...حرفت خیلی خنده دار بود
ا.ت:هیففف خیالم راحت شد(اروم)
کوک:هیم چیزی گفتی؟
ا.ت:نهههه فقط برو من برم دانشگاه زود کارام و میکنم نیم ساعته یک ساعته میام بیرون
کوک:دیر کنی میرما
ا.ت:اوکی اوکی فقط برو
(یک ساعت بعد)
ا.ت:ههه هههه(مثلا دییده داره نفس نفس میزنه😂🤝🏻)
کوک:درست به موقع..می خواستم ماشین و روشن کنم برم
ا.ت:خ..خیلی هههه بیشعوری ههه کل هه دانشگاه و دیییدم ههه
کوک:میدونم.. بیشعوری از خودتونه
ا.ت:ببند هه دهنو
کوک:خیلی خوب دیگه زود باش سوار شو
۴۲.۶k
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.