متن عاشقانه
متن عاشقانه 👇
.
شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها را بستم،
باد با شاخه در آویخته بود
من، در این خانهء تنها، تنها!
.
ناگهان حس کردم:
که کسی، آنجا، بیرون، در باغ
در پس پنجره ام می گرید... صبحگاهان،
شبنم می چکید از گل سیب!
.
هوشنگ_ابتهاج
.
.
.
.
شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها را بستم،
باد با شاخه در آویخته بود
من، در این خانهء تنها، تنها!
.
ناگهان حس کردم:
که کسی، آنجا، بیرون، در باغ
در پس پنجره ام می گرید... صبحگاهان،
شبنم می چکید از گل سیب!
.
هوشنگ_ابتهاج
.
.
.
- ۱.۵k
- ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط