متن عاشقانه

متن عاشقانه 👇
.
شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها را بستم،
باد با شاخه در آویخته بود
من، در این خانهء تنها، تنها!
.
ناگهان حس کردم:
که کسی، آنجا، بیرون، در باغ
در پس پنجره ام می گرید... صبحگاهان،
شبنم می چکید از گل سیب!
.
هوشنگ_ابتهاج
.
.
.
دیدگاه ها (۳)

عشق هم... عشق های قدیم!!مادرم می گوید آن روزها همه چیز خیلی ...

متن عاشقانه👇 😻 😻 😻 هر لحظه‌ای که با چشم انتظاری می‌گذره، ...

‌ .‌شکفته بادا لبانِ منکه نیمه‌ماهِ نیمرخانِ تو را شبانه می ...

بوی صبح می‌دهی ،و گنجشک‌هادر خنده‌هایت پرواز می‌کنند.حسودی‌ا...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

صحنه,پارت یازدهم

## وانشات: خدای مرگ و گل خجالتی ### ۱. سایه‌ی سرد قصرصدای تق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط