پارت۲۴ زندگی با بی تی اس ❤
پارت۲۴ زندگی با بی تی اس ❤
بعد غذا نامجون خواست تا ظرفارو بشوره منم رفتم تا کمکش کنم
انگشتمو با سوزن خون اوردم تا مرعی شم
نامجون : من میشورم تو اب بکش
من : باشه
ظرفا روهم چیده شده بود خواستم یکیو بدم نامجون بشوره که از دستم افتاد زمین و شکست
من : گند دوم
نامجون : اشکال نداره مراقب باش رو شیشه خورده ها نری
جین : کدومتون گند زدین
من : من بودم
جین : هنوز ادم نشدی
من : نه
جین : شک نداشتم
اندفعه نامجون رفت تا ظرفا رو برداره یکیو برداشت و شروع به شستن کرد تا خواست ظرفو بده که اب بکشم از دستش سر خورد و افتاد زمین
جفتمون زدیم زیر خنده
کوک : خودتونو به کشتن ندید
تهیونگ : نخواستیم ظرف بشورید
شوگا : ایندفعه کی بود
نامجون : من بودم
جین : خواهشا اشپزخونه رو به گند نکشید
من و نامجون : باشه
نامجون : اول بیا ظرفارو بزاریم تو ظرف شویی تا دیگه چیزیو نشکنیم
من : باشه
بعد از گذاشتن ظرفا تو ظرف شویی نامجون شروع به شستن کرد
منم شروع به اب کشیدن ظرفا کردم
تا ده دقیقه همه چی اوکی بود
کف زمین پر از شیشه خورده و کف بود
داشتم میخندیدم که نامجون گفت : به چی میخندی
من : زیر پاتو نگاه کن ببین چه گندی زدیم
نامجون : کی میخواد اینجا رو تمیز کنه
من : خب معلومه من و تو
نامجون : چرا من و تو
من : چون اگه تمیز نکنیم بقیه ما رو میکشن
نامجون : اینم حرفیه
داشتم میرفتم که قابلمه ها رو بیارم که پام میره رو شیشه خورده ها و پام لیز میخوره داشتم میفتادم رو زمین که نامجون رو هوا منو گرفت
چند دقیقه به هم خیره شدیم و یه دفعه به خودمون اومدیم
نامجون : حالت خوبه
من : اره خوبم
بعد غذا نامجون خواست تا ظرفارو بشوره منم رفتم تا کمکش کنم
انگشتمو با سوزن خون اوردم تا مرعی شم
نامجون : من میشورم تو اب بکش
من : باشه
ظرفا روهم چیده شده بود خواستم یکیو بدم نامجون بشوره که از دستم افتاد زمین و شکست
من : گند دوم
نامجون : اشکال نداره مراقب باش رو شیشه خورده ها نری
جین : کدومتون گند زدین
من : من بودم
جین : هنوز ادم نشدی
من : نه
جین : شک نداشتم
اندفعه نامجون رفت تا ظرفا رو برداره یکیو برداشت و شروع به شستن کرد تا خواست ظرفو بده که اب بکشم از دستش سر خورد و افتاد زمین
جفتمون زدیم زیر خنده
کوک : خودتونو به کشتن ندید
تهیونگ : نخواستیم ظرف بشورید
شوگا : ایندفعه کی بود
نامجون : من بودم
جین : خواهشا اشپزخونه رو به گند نکشید
من و نامجون : باشه
نامجون : اول بیا ظرفارو بزاریم تو ظرف شویی تا دیگه چیزیو نشکنیم
من : باشه
بعد از گذاشتن ظرفا تو ظرف شویی نامجون شروع به شستن کرد
منم شروع به اب کشیدن ظرفا کردم
تا ده دقیقه همه چی اوکی بود
کف زمین پر از شیشه خورده و کف بود
داشتم میخندیدم که نامجون گفت : به چی میخندی
من : زیر پاتو نگاه کن ببین چه گندی زدیم
نامجون : کی میخواد اینجا رو تمیز کنه
من : خب معلومه من و تو
نامجون : چرا من و تو
من : چون اگه تمیز نکنیم بقیه ما رو میکشن
نامجون : اینم حرفیه
داشتم میرفتم که قابلمه ها رو بیارم که پام میره رو شیشه خورده ها و پام لیز میخوره داشتم میفتادم رو زمین که نامجون رو هوا منو گرفت
چند دقیقه به هم خیره شدیم و یه دفعه به خودمون اومدیم
نامجون : حالت خوبه
من : اره خوبم
۱۳.۴k
۲۵ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.