از همان روزی کہ در باران سوارم کرده ای
از همان روزی کہ در باران سوارم کردهای
با نگاهت هیچ میدانے چکارم کردهای؟
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولے
با همان یک لحظه عمری بےقرارم کردهای
جرعہ ای لبخند گیرا - از شراب جامدت-
بر دلم پاشیدهای - دائمـــخمارم کردهای
موج مویت برده و غرق خیالم کردهاست
روسری روی سرت بود و دچارم کردهای!
تازه فهمیدم کہ حافظ درچہ دامےشد اسیر
با نگاهت،خندهات ،مویت ،شکارم کردهای
در خیابان اولین عابر منم هر صبح زود
در همان جایےکه روزی قصه دارم کردهای
رأس ساعت میرسے،مےبینمت،ردمیشوی
کم محلے میےکنے بے اعتبارم کردهای
من مهندس بودهام دلدادگے شأنم نبود
تازگے ها گل فروشے تازهکارم کردهای
در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بودهام
خوبکردی آمدی....مجنون تبارم کردهای
در ولا الضالین حمدم خدشهای وارد نبود
وای ِمن، محتاج یک رکعت شمارم کردهای
با نگاهت هیچ میدانے چکارم کردهای؟
با تو تنها یک خیابان همسفر بودم ولے
با همان یک لحظه عمری بےقرارم کردهای
جرعہ ای لبخند گیرا - از شراب جامدت-
بر دلم پاشیدهای - دائمـــخمارم کردهای
موج مویت برده و غرق خیالم کردهاست
روسری روی سرت بود و دچارم کردهای!
تازه فهمیدم کہ حافظ درچہ دامےشد اسیر
با نگاهت،خندهات ،مویت ،شکارم کردهای
در خیابان اولین عابر منم هر صبح زود
در همان جایےکه روزی قصه دارم کردهای
رأس ساعت میرسے،مےبینمت،ردمیشوی
کم محلے میےکنے بے اعتبارم کردهای
من مهندس بودهام دلدادگے شأنم نبود
تازگے ها گل فروشے تازهکارم کردهای
در نگاه دیگران پیش از تو عاقل بودهام
خوبکردی آمدی....مجنون تبارم کردهای
در ولا الضالین حمدم خدشهای وارد نبود
وای ِمن، محتاج یک رکعت شمارم کردهای
۹۵۸
۰۷ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.