پارت هشتم رمان ماه عسل

پارت هشتم رمان ماه عسل 🏡


بخونم؛ از صندلی میز غذا خوری

بلند می شم و سوزان یه نگاهی

به من می کنه و حرفی نمی زنه

انگار متوجه می شه که می خوام

چیکار بکنم وسکوت اختیار می

کنه؛ از ارامش این خونه خیلی

خوشم می یاد؛ حال می ده!؟ حال

من؛ باب دل هرادمی یه زن و مرد

مهربون؛ عاشق و اجتماعی؛ اما


کاملا پول دار؛ وبی منت برای

من خرج می کنن ٠


حجاب می گیرم تو اتاقم و نماز


می خونم؛ نماز و که می خونم؛

قران و باز می کنم ومتوجه می شم

که می تونم قران بخونم؛ سواد و

فراموش نکردم٠

اما یادم نیست تاکلاس چندم

خوندم؛ ایا دانشگاه می رم یا

رفتم؟ دوستهام نگران من


#ملیحه
دیدگاه ها (۰)

پارت هشتم رمان ماه عسل 🌙🏠هستن یانه٠ایه هارو می خونم؛ خدا از ...

اونای که فکر می کنن من شوهرنکردم بایه کس دیگه چونبد اخلاق هس...

٠ه نام خداخالق اخرشبمن هیچ وقت شعرهامو به کسینمیدم میگن اول ...

٠ه نام خداخالق اخرشبمن هیچ وقت شعرهامو به کسینمیدم میگن اول ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط