پارت هشتم رمان ماه عسل

پارت هشتم رمان ماه عسل 🌙🏠


هستن یانه٠


ایه هارو می خونم؛ خدا از بهشت


وجهنم گفته کاش من برم بهشت


؛ اره بهشت خوبی ها٠


قران و می بندم؛ وسجاده رو جمع

می کنم؛ صدای سیاووش داره

می یاد؛ قران وتوی رحل می ذارم

و سجاده رو نزدیک تختم؛ حجاب و

ازتنم جدا می کنم وباز باتاب و

شلوار به سمت میز غذا خوری

می یام٠


سیاووش به من نگاه می کنه و

می گه: سلام دخترم خوبی بابا؛


من: سلام:؛ مرسی بابا جون شما

خوبین؟


_بابا: مرسی دخترم؛ من خوبم

شکر؛ نغسی می یاد و می ره؛


وقتی که من می گم بابا جون


#ملیحه 🔑💐🌺💖🎧🎤🎹
دیدگاه ها (۰)

اونای که فکر می کنن من شوهرنکردم بایه کس دیگه چونبد اخلاق هس...

من توی خونم حوصلم سرمیرهو دوست دارم کارهای دیگه همبکنم تابه ...

پارت هشتم رمان ماه عسل 🏡بخونم؛ از صندلی میز غذا خوریبلند می ...

٠ه نام خداخالق اخرشبمن هیچ وقت شعرهامو به کسینمیدم میگن اول ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط