قسمت چهارم و پایانی
قسمت چهارم و پایانی
لاجرم سفر به پایان رسید وروح و روان من از آب زلال اهل بیت و فرزند خلف آنان پاک و منزه و معطر گشته بود اما دل کندن از چنین فضایی برایم دشوار بود ولی بالاخره سوار بر هواپیما شدیم و به سوی کشور خود رهسپار گشتیم تا آن زمان شیعه ای در دیار ما نبود و یا اگر بود من از آن بی اطلاع بودم پس از رسیدن به سنگاپور تغییر افکار و مذهب خود را از همراهان، آشنایان، خانواده ام کتمان نمودم و سعی در مستحکم کردن این عقیده داشتم. در زمان خواندن نمازهایم مادرم مرا کنترل کرده و از من سوال می کرد که نماز را چرا در پنج وقت نمی خوانی که با کتمان این موضوع و تقیه کردن این موضوع را گذراندم لذا با شیعیان کشورهای اندونزی و مالزی ارتباط پیدا کردم و خود را مجهز به علم و معرفت نمودم تا بتوانم این مذهب حقه جعفری را اشاعه و ترویج دهم، ابتدا از خانواده خود شروع کردم و همسرم را دعوت به این امر نمودم که او نیز به لطف خداوند متعال شیعه شد و بیشترین کمک را در ترویج برنامه هایم به من کرده است. سپس با همکاری همسرم باجناقهای خود را به این صراط مستقیم دعوت نمودیم که آنهم موثر افتاد و بحمدالله همگی آنها شیعه شدند و در این راستا با یکدیگر جلسات هفتگی داشتیم که دولت سنگاپور اقدام به کنترل و جاسوسی جلسات ما را نمود ولی پس از اینکه متوجه شد که ما در این جلسات خطری نداریم و فقط صحبت مذهبی می کنیم دیگر با جمع ما کاری نداشتند ولی هنوز کنترل خود را بر ما دارند. و از آنجایی که خداوند اگر بخواهد هدایت می کند لطف و رحمتش شامل حال ما شد و ما توانستیم در این مدت شعاع تبلیغ خود را به تمام شهر و کشور توسعه داده و مروج مذهب شیعه بشویم که تا بحال بالغ بر 1100 نفر از افراد این کشور به مذهب شیعه گرویده اند و از خداوند متعال خواستاریم که این توفیق را بر ما روز افزون نماید. البته لازم به ذکر است که در طی این مدت مشقتها و سختیهایی را نیز متحمل شده ایم که شیرینی پیشرفت کار آن تلخیها را از کام ما می زداید.
منبع: مجله حضور شماره 26
لاجرم سفر به پایان رسید وروح و روان من از آب زلال اهل بیت و فرزند خلف آنان پاک و منزه و معطر گشته بود اما دل کندن از چنین فضایی برایم دشوار بود ولی بالاخره سوار بر هواپیما شدیم و به سوی کشور خود رهسپار گشتیم تا آن زمان شیعه ای در دیار ما نبود و یا اگر بود من از آن بی اطلاع بودم پس از رسیدن به سنگاپور تغییر افکار و مذهب خود را از همراهان، آشنایان، خانواده ام کتمان نمودم و سعی در مستحکم کردن این عقیده داشتم. در زمان خواندن نمازهایم مادرم مرا کنترل کرده و از من سوال می کرد که نماز را چرا در پنج وقت نمی خوانی که با کتمان این موضوع و تقیه کردن این موضوع را گذراندم لذا با شیعیان کشورهای اندونزی و مالزی ارتباط پیدا کردم و خود را مجهز به علم و معرفت نمودم تا بتوانم این مذهب حقه جعفری را اشاعه و ترویج دهم، ابتدا از خانواده خود شروع کردم و همسرم را دعوت به این امر نمودم که او نیز به لطف خداوند متعال شیعه شد و بیشترین کمک را در ترویج برنامه هایم به من کرده است. سپس با همکاری همسرم باجناقهای خود را به این صراط مستقیم دعوت نمودیم که آنهم موثر افتاد و بحمدالله همگی آنها شیعه شدند و در این راستا با یکدیگر جلسات هفتگی داشتیم که دولت سنگاپور اقدام به کنترل و جاسوسی جلسات ما را نمود ولی پس از اینکه متوجه شد که ما در این جلسات خطری نداریم و فقط صحبت مذهبی می کنیم دیگر با جمع ما کاری نداشتند ولی هنوز کنترل خود را بر ما دارند. و از آنجایی که خداوند اگر بخواهد هدایت می کند لطف و رحمتش شامل حال ما شد و ما توانستیم در این مدت شعاع تبلیغ خود را به تمام شهر و کشور توسعه داده و مروج مذهب شیعه بشویم که تا بحال بالغ بر 1100 نفر از افراد این کشور به مذهب شیعه گرویده اند و از خداوند متعال خواستاریم که این توفیق را بر ما روز افزون نماید. البته لازم به ذکر است که در طی این مدت مشقتها و سختیهایی را نیز متحمل شده ایم که شیرینی پیشرفت کار آن تلخیها را از کام ما می زداید.
منبع: مجله حضور شماره 26
۳۵۸
۰۷ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.