زخمپنهان

#زخم_پنهان
#Part_12

×پس چرا لباساتو عوض نمیکنی

~خب چیزه.. اممم
دیدم اومد طرفم...

×چیه؟ نکنه خجالت میکشی؟؟

~نه بابا خجالت چی...

×پس لخت شو...

~عکس‌العملی نشون ندادم

×دارم بهت میگم لخت شو(داد)

ویو تهیونگ
با دادی ک زد تو جام پریدم... چاره دیگع‌ای نداشتم.... نمیدونم چرا اسرار داره بدنمو ببینه.... پایین لباسمو گرفتمو از تنم کشیدمش بیرون... همجنان داشت بهم نگاه میکرد نوک ابروشو بالا داد

×خب؟(نوک‌ابروشو‌داد‌بالا)

~خب چی؟(ترس)
دیدم اومد طرفم... دستاشو بالای لگنم گذاشتو میمالید.... با تعجب نگاهش کردم.. دوباره تو چشام خیره شد

×بقیش!...

~بقیه چی؟!(ترس)
دیدگاه ها (۰)

#زخم_پنهان#Part_13~بقیه چی؟(ترس) ویوکوکلبخند شیطانی زدمو دیت...

#زخم_پنهان#Part_14ویوکوکاون رفت منم آماده شدمو رفتم تو ماشین...

بخاطر این گوگلیمون 3تا پارت دیگ میزارم

گربون فالورامالبته بضیاشون😶

╭────༺ ♕ ༻────╮⊊ #my_mistake ⊋#part6⋆┈┈。゚❃ུ۪ ❀ུ۪ ❁ུ۪ ❃ུ۪ ❀ུ۪...

HENTAI :: SUKUKU

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط