فیک لی جونگ سوک🖇♥🥺🖤 پارت 15🧸💗
ارزش خوشحالی...........
هزار برابر پوله.............
♥♥
وقتی تو کلاس زبان میبینتت و..........
پارت ¹⁵
ذهن ا.ت :
آخه مگه باباش چی بوده که انقدر همه عاشقشن؟
رفتم تو اتاق زنگ بزنم به آیو ببینم چیزی میدونه یا نه.
پایان ذهن ا.ت
ا.ت : آیو سلام
آیو : سلام ا.ت جونم چطوری؟
ا.ت : خوبم تو خوبی؟
آیو : مرسی خوبم. جانم چیزی میخواستی بگی؟
ا.ت : آره. میگم آیو تو بابای جونگ سوک رو دیدی؟ همه عاشقش بودن انگار یه زمانی. گفتم تو از بچگی بهش به لی جونگ سوک نزدیک بودی خب حتما دیدیش.
آیو : آره دیدمش. توهم دیدیش
ا.ت : من؟ چی؟ جدی منم دیدمش؟
آیو : آره. لی جونگ سوک پسر دایی منه.
ا.ت : چیییییی؟ باباش داییت بوده؟
آیو : آره درسته.
ا.ت : خب پس هنوز یکی رو داره. عمه و شوهر عمه داره. که میشه بابا و مامان تو
آیو : اوسکول مامان بابام تو کشتی غرق شدن.
ا.ت : واااات. عجب بدبختایی هستین شما
آیو : ما فقط پولداریم. اصلا خوشحال نیستیم. تو زیاد پول نداری. پلی خوشحالی. خوش بحالت.
ا.ت : خب درسته
*پرش زمانی به دوشنبه*
ویو ا.ت :
رسیدم کلاس زبان رفتم دم در لابی. خیلی عجیب بود جونگ سوک هنوز نیومده بود. و از همه عجیب تر این بود که تو لابی فقط بچه ها داشتم با صدای خیلی آروم باهم حرف میزدن و ریز میخندیدن. دیگه مثل همیشه لابی پر از سر و صدا نبود. گوشمو تیز کردم ببینم چی میگن
بچه ها : وای عکس پروفایل جونگ سوک اوپا رو دیدین؟
ادامه ویو ا.ت : سریع واتساپ رو باز کردم و عکس پروفایل جونگ سوک هم وا کردم. عکسی بود که باهم کنار آبشار گرفته بودیم.
ا.ت : مشکلی هست؟
هیون جین : ا.ت اومدیییی؟ سلام
ا.ت : سلام. جونگ سوم هنوز نیومده؟
آیو : خیلی عجیبه تلفنشم جواب نمیده.
ویو ا.ت : یادم افتاد جمعه بهم کلید خونشو داد گفت هر وقت خواستی بیای در به روت بازه.
کلید همراهم بود . دویدم سمت در خروج
آیو : ا.ت کجا میری؟
ویو ا.ت :
دویدم با یه اسنپ رفتم سمت خونه جونگ سوک. نگهبان هارو پیچوندم رفتم طبقه آخر. جایی که بهم گفته بود. چندتا بادیگارد جلو در واحدش بودن. آرامش گرفتم
ا.ت : لی جونگ سوک شی داخله( نفس نفس)درسته؟
بادیگارد ها : بله. شما؟
ا.ت : من دوست دخترشم. همونی که تو عکس پروفایل آجوشیه.
بادیگارد ها چک کردن صورتتو.
ا.ت : میتونم در رو باز کنم؟ کلید دارم. خود آجوشی بهم داده
بادیگارد ها: بله حتما
ویو ا.ت :
در رو با استرس باز کردم. با پنجره باز مواجه شدم.
کفشامو در آوردم رفتم تو خونه
ا.ت : جونگ سوک. کجایی؟ قایم نشو. منم. ا.ت
ویو ا.ت :
احساس کردم کف جورابم نم گرفته . یه نگاهی به زمین کردم. یه تیکه از زمین رو کلا خون برداشته بود. کف جورابم قرمز شده بود. پرده بهش بادی خورد و نسیمی موهامو تکون داد که.........
ادامه دارد..........💗
شرایط :
55 لایک🧸
فالو تا 400 تایی🧸
30 کامنت🧸
اصکی🚫
#لی_جونگ_سوک#آیو#بی_تی_اس#فیک
هزار برابر پوله.............
♥♥
وقتی تو کلاس زبان میبینتت و..........
پارت ¹⁵
ذهن ا.ت :
آخه مگه باباش چی بوده که انقدر همه عاشقشن؟
رفتم تو اتاق زنگ بزنم به آیو ببینم چیزی میدونه یا نه.
پایان ذهن ا.ت
ا.ت : آیو سلام
آیو : سلام ا.ت جونم چطوری؟
ا.ت : خوبم تو خوبی؟
آیو : مرسی خوبم. جانم چیزی میخواستی بگی؟
ا.ت : آره. میگم آیو تو بابای جونگ سوک رو دیدی؟ همه عاشقش بودن انگار یه زمانی. گفتم تو از بچگی بهش به لی جونگ سوک نزدیک بودی خب حتما دیدیش.
آیو : آره دیدمش. توهم دیدیش
ا.ت : من؟ چی؟ جدی منم دیدمش؟
آیو : آره. لی جونگ سوک پسر دایی منه.
ا.ت : چیییییی؟ باباش داییت بوده؟
آیو : آره درسته.
ا.ت : خب پس هنوز یکی رو داره. عمه و شوهر عمه داره. که میشه بابا و مامان تو
آیو : اوسکول مامان بابام تو کشتی غرق شدن.
ا.ت : واااات. عجب بدبختایی هستین شما
آیو : ما فقط پولداریم. اصلا خوشحال نیستیم. تو زیاد پول نداری. پلی خوشحالی. خوش بحالت.
ا.ت : خب درسته
*پرش زمانی به دوشنبه*
ویو ا.ت :
رسیدم کلاس زبان رفتم دم در لابی. خیلی عجیب بود جونگ سوک هنوز نیومده بود. و از همه عجیب تر این بود که تو لابی فقط بچه ها داشتم با صدای خیلی آروم باهم حرف میزدن و ریز میخندیدن. دیگه مثل همیشه لابی پر از سر و صدا نبود. گوشمو تیز کردم ببینم چی میگن
بچه ها : وای عکس پروفایل جونگ سوک اوپا رو دیدین؟
ادامه ویو ا.ت : سریع واتساپ رو باز کردم و عکس پروفایل جونگ سوک هم وا کردم. عکسی بود که باهم کنار آبشار گرفته بودیم.
ا.ت : مشکلی هست؟
هیون جین : ا.ت اومدیییی؟ سلام
ا.ت : سلام. جونگ سوم هنوز نیومده؟
آیو : خیلی عجیبه تلفنشم جواب نمیده.
ویو ا.ت : یادم افتاد جمعه بهم کلید خونشو داد گفت هر وقت خواستی بیای در به روت بازه.
کلید همراهم بود . دویدم سمت در خروج
آیو : ا.ت کجا میری؟
ویو ا.ت :
دویدم با یه اسنپ رفتم سمت خونه جونگ سوک. نگهبان هارو پیچوندم رفتم طبقه آخر. جایی که بهم گفته بود. چندتا بادیگارد جلو در واحدش بودن. آرامش گرفتم
ا.ت : لی جونگ سوک شی داخله( نفس نفس)درسته؟
بادیگارد ها : بله. شما؟
ا.ت : من دوست دخترشم. همونی که تو عکس پروفایل آجوشیه.
بادیگارد ها چک کردن صورتتو.
ا.ت : میتونم در رو باز کنم؟ کلید دارم. خود آجوشی بهم داده
بادیگارد ها: بله حتما
ویو ا.ت :
در رو با استرس باز کردم. با پنجره باز مواجه شدم.
کفشامو در آوردم رفتم تو خونه
ا.ت : جونگ سوک. کجایی؟ قایم نشو. منم. ا.ت
ویو ا.ت :
احساس کردم کف جورابم نم گرفته . یه نگاهی به زمین کردم. یه تیکه از زمین رو کلا خون برداشته بود. کف جورابم قرمز شده بود. پرده بهش بادی خورد و نسیمی موهامو تکون داد که.........
ادامه دارد..........💗
شرایط :
55 لایک🧸
فالو تا 400 تایی🧸
30 کامنت🧸
اصکی🚫
#لی_جونگ_سوک#آیو#بی_تی_اس#فیک
۱۷.۹k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.