پارت 9
#پارت_9
آقای مافیا ♟🎲
+ ا.. ا.. اره چطور؟
لبخند ریزی زد و گفت:
_ هیچی همینجوری.
راستی فردا چطوری میخوای بیای
سر کلاس تبری
با این حرفش حس کردم مغزم الان که
منفجر بشه
خودمـو خونسرد نشون دادم و گفتم:
+نمیدونم
بعد از این حرفم یه فکر بکر به سرم زد.
+میگم سوسن من امروز فهمیدم داداشم داشت
میگفت این زنیکه خیلی پول پرست نظرت چیه
یکم بهش پول بدم
_ فکر بدی نیست
+ اره ولی من اونقدر پول ندارم که پولی که
مامانم برای پک لوازم اریشم میده و پول تو کلاس این
زنیکه رو بدم
_ میگم من یه فکری دارم.
+ چی؟
_ الان که بهت نمیگم غروب میام خونتون بهت میگم
+ خب ذلیل شده الان بگو
_ نه نه اگه الان بگم یه اتفاق خوش و از دست میدم خب بسه دیگه کاری نداری بای
+ باشه... با..ی
من که نفهمیدن امروز این سوسن چش بود
چرا اینجوری.........
نکنه... نکنه....عاشق رادمان
بعد از این حرفم یه چک زدم به خودم
گفتم:
+ ادم باش آفاق ادم باش
#رمان
#حمایت
#بک
#فالو
آقای مافیا ♟🎲
+ ا.. ا.. اره چطور؟
لبخند ریزی زد و گفت:
_ هیچی همینجوری.
راستی فردا چطوری میخوای بیای
سر کلاس تبری
با این حرفش حس کردم مغزم الان که
منفجر بشه
خودمـو خونسرد نشون دادم و گفتم:
+نمیدونم
بعد از این حرفم یه فکر بکر به سرم زد.
+میگم سوسن من امروز فهمیدم داداشم داشت
میگفت این زنیکه خیلی پول پرست نظرت چیه
یکم بهش پول بدم
_ فکر بدی نیست
+ اره ولی من اونقدر پول ندارم که پولی که
مامانم برای پک لوازم اریشم میده و پول تو کلاس این
زنیکه رو بدم
_ میگم من یه فکری دارم.
+ چی؟
_ الان که بهت نمیگم غروب میام خونتون بهت میگم
+ خب ذلیل شده الان بگو
_ نه نه اگه الان بگم یه اتفاق خوش و از دست میدم خب بسه دیگه کاری نداری بای
+ باشه... با..ی
من که نفهمیدن امروز این سوسن چش بود
چرا اینجوری.........
نکنه... نکنه....عاشق رادمان
بعد از این حرفم یه چک زدم به خودم
گفتم:
+ ادم باش آفاق ادم باش
#رمان
#حمایت
#بک
#فالو
۴.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.