نودل من
#نودل_من
#پارت۵
جان:باز دوباره چیشده چرا داری میدویی؟
من:هیچی نیس،میخوام برم خونه.
جان:وایسا منم بیام.
من:دم ورودی منتظرم.
جان رفت کیفش رو ور داره و منم رفتم دم ورودی و وایسادم جان هم بعد چند دقیقه اومد.
من:چرا اینقدر طولش دادی داشتم فکر میکردم خودم برم و تنهات بزارم.
جان:ببخشید دفترم رو گم کرده بودم یادم اومد دادمش دوستم.
زیر لب قر قر کردم و بعد راه افتادیم.
جان:نمیخوای بگی چیشده؟
من:نه.
جان:چرا اونجوری داشتی میدویدی؟لپات هم قرمز شده بود نکنه دختری چیزی بهت اعتراف کرده؟
من:دیوونه.
ولی خب چیزی که گفته بود اونقدرام اشتباه نبود فقط اون کسی که بهم اعتراف کرد دختر نبود.
من:از آقای کاوانات خیلی بدم میاد.
جان:معلم جدیدتون؟
من:آره تو از کجا میدونی؟
جان:خب ناسلامتی من عضو شورای دانش آموزیم باید بدونم خب حالا چیشده دعوات کرده؟
من:نه کاش دعوام میکرد.
جان:مگه چیکار کرده؟
من:هیچی بیخیالش.
جان:ای بابا توهم شدی مثل دخترا؟یه چی میگن بعد خودت باید کشف کنی چیشده.
من:دلم نمیخواد بهت بگم.
جان:باع به دوست دوران بچگیت اعتماد نداری؟
با عصبانیت گفتم:نه ندارم حالا خوب شد؟
و سریع تر راه رفتم ،جان یکم رفت تو شک و بعد گفت:باشه هرجور خودت صلاح میدونی.
ادامه دارد••••
میخوای ادامشو ببینی ؟؟ پس بیا پیجم 💫
#پارت۵
جان:باز دوباره چیشده چرا داری میدویی؟
من:هیچی نیس،میخوام برم خونه.
جان:وایسا منم بیام.
من:دم ورودی منتظرم.
جان رفت کیفش رو ور داره و منم رفتم دم ورودی و وایسادم جان هم بعد چند دقیقه اومد.
من:چرا اینقدر طولش دادی داشتم فکر میکردم خودم برم و تنهات بزارم.
جان:ببخشید دفترم رو گم کرده بودم یادم اومد دادمش دوستم.
زیر لب قر قر کردم و بعد راه افتادیم.
جان:نمیخوای بگی چیشده؟
من:نه.
جان:چرا اونجوری داشتی میدویدی؟لپات هم قرمز شده بود نکنه دختری چیزی بهت اعتراف کرده؟
من:دیوونه.
ولی خب چیزی که گفته بود اونقدرام اشتباه نبود فقط اون کسی که بهم اعتراف کرد دختر نبود.
من:از آقای کاوانات خیلی بدم میاد.
جان:معلم جدیدتون؟
من:آره تو از کجا میدونی؟
جان:خب ناسلامتی من عضو شورای دانش آموزیم باید بدونم خب حالا چیشده دعوات کرده؟
من:نه کاش دعوام میکرد.
جان:مگه چیکار کرده؟
من:هیچی بیخیالش.
جان:ای بابا توهم شدی مثل دخترا؟یه چی میگن بعد خودت باید کشف کنی چیشده.
من:دلم نمیخواد بهت بگم.
جان:باع به دوست دوران بچگیت اعتماد نداری؟
با عصبانیت گفتم:نه ندارم حالا خوب شد؟
و سریع تر راه رفتم ،جان یکم رفت تو شک و بعد گفت:باشه هرجور خودت صلاح میدونی.
ادامه دارد••••
میخوای ادامشو ببینی ؟؟ پس بیا پیجم 💫
۲.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.