چشمای قشنگ تو
#part107
چشمای قشنگ تو✨
مهشاد:الان بریم بیرون چی بگیممم؟
محراب:جوابتو
مهشاد:یعنی بگم قبوله یا ناز کنم؟
محراب:هرطور دوست داری خانمم
دیانا:اه اه چندش پاشین بریم
مهشاد: ار بریم منتظرن
مهناز:خب قشنگم به تفاهم رسیدید؟
مهشاد:ــــــــــــــــــــــ
عمو:باباجان بگو خجالت نکش قطعا همون چیزی ک ت بخوای انجام میشه
مهشاد:راستش ــــــــــ
مهناز: بگو مادر جون ب لبمون کردی
ارش:دخترم مهشاد ت هر نظری داشته باشه واسه ما مورد احترامه حتی اگه خدایی نکرده جوابـــت منــفــــی باشه ت مثـل قبل واسه ما عزیزی
مهشاد: مرسی عمو
راستش من محرابو خوب میشناسم و اگه بخوام راستسو بگم، بهش ی احساس خاصی داشتم و هم خانوادش رو کامل میشناسم و اگه خانوادم موافق باشن.....
مهتا:ببخشید عزیزم پریدم تو حرفت ولی تو هر نظری داشته باشی قبوله شاید اگه کس دیگه ای اینجا بود ابن حرفو نمی زدم ولی الان مطمئنم
مهشاد: من محرابو دوست دارم خیلیم برام سخت یا خجالت اور بود اینو الان بگم ولی قبولهه
مهناز:قربونتتتت بشم عروس گلمممم
مهشاد(با کلی خجالت): خدانـــکــنــهـهـه
مهناز:مهتا جان اگه اجازه بدین ما نشونی که برای مهشاد رو اوردیم دستش کنم
مهتا:بله حتماا
#دیانا
مامان پاسد ب سمت مهشاد رفت تا انگشتری که ب عنوان نشون براش اورده بودیم رو دستش کنه واییی باورم نمیشدد جواب مثبت داددد یعنی وایییی یعنی مهشاد عاشق محراب شده بودههههه جیغغغغغغغغغ
مهناز:خوشت اومد عزیزم
مهشاد:بله ممنون خیلی قشنگهههه
ارش:فقط اگه میشه تو یک موقعیت مناسب زودتر صیغه محرمیت رو بخونیم
اراد(عمو): اره حتما هفته دیگه همین موقع تو خونی ما خوبع؟
ارش:اگه همه مخصوصا مهشاد جان موافق باشه صددرصد
مهشاد:برای من فرقی نداره هرجون خودتن صلاح میدونید
همه:زمانش عالیع
اراد:پس حله هماهنگ میکنم
مهتا:مهناز شام درست کردم میای کمک بربم بکشیم
مهناز:اره حتما ولی چرا زحمت کشیدی
مهتا:ن بابا ما ک دیــگه این حرف هارو نداریم
مهناز:مرسی عزیزم پاشو بریم
چشمای قشنگ تو✨
مهشاد:الان بریم بیرون چی بگیممم؟
محراب:جوابتو
مهشاد:یعنی بگم قبوله یا ناز کنم؟
محراب:هرطور دوست داری خانمم
دیانا:اه اه چندش پاشین بریم
مهشاد: ار بریم منتظرن
مهناز:خب قشنگم به تفاهم رسیدید؟
مهشاد:ــــــــــــــــــــــ
عمو:باباجان بگو خجالت نکش قطعا همون چیزی ک ت بخوای انجام میشه
مهشاد:راستش ــــــــــ
مهناز: بگو مادر جون ب لبمون کردی
ارش:دخترم مهشاد ت هر نظری داشته باشه واسه ما مورد احترامه حتی اگه خدایی نکرده جوابـــت منــفــــی باشه ت مثـل قبل واسه ما عزیزی
مهشاد: مرسی عمو
راستش من محرابو خوب میشناسم و اگه بخوام راستسو بگم، بهش ی احساس خاصی داشتم و هم خانوادش رو کامل میشناسم و اگه خانوادم موافق باشن.....
مهتا:ببخشید عزیزم پریدم تو حرفت ولی تو هر نظری داشته باشی قبوله شاید اگه کس دیگه ای اینجا بود ابن حرفو نمی زدم ولی الان مطمئنم
مهشاد: من محرابو دوست دارم خیلیم برام سخت یا خجالت اور بود اینو الان بگم ولی قبولهه
مهناز:قربونتتتت بشم عروس گلمممم
مهشاد(با کلی خجالت): خدانـــکــنــهـهـه
مهناز:مهتا جان اگه اجازه بدین ما نشونی که برای مهشاد رو اوردیم دستش کنم
مهتا:بله حتماا
#دیانا
مامان پاسد ب سمت مهشاد رفت تا انگشتری که ب عنوان نشون براش اورده بودیم رو دستش کنه واییی باورم نمیشدد جواب مثبت داددد یعنی وایییی یعنی مهشاد عاشق محراب شده بودههههه جیغغغغغغغغغ
مهناز:خوشت اومد عزیزم
مهشاد:بله ممنون خیلی قشنگهههه
ارش:فقط اگه میشه تو یک موقعیت مناسب زودتر صیغه محرمیت رو بخونیم
اراد(عمو): اره حتما هفته دیگه همین موقع تو خونی ما خوبع؟
ارش:اگه همه مخصوصا مهشاد جان موافق باشه صددرصد
مهشاد:برای من فرقی نداره هرجون خودتن صلاح میدونید
همه:زمانش عالیع
اراد:پس حله هماهنگ میکنم
مهتا:مهناز شام درست کردم میای کمک بربم بکشیم
مهناز:اره حتما ولی چرا زحمت کشیدی
مهتا:ن بابا ما ک دیــگه این حرف هارو نداریم
مهناز:مرسی عزیزم پاشو بریم
۳.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.