(تو مال منی) 𝑝𝑎𝑟𝑡 : ۱۹
(تو مال منی) 𝑝𝑎𝑟𝑡 : ۱۹
لارا : عامم ... هیچی به خدا
...
......
امم نامجون میخوام یه چیزی نشونت بدم که هیچ کس ندیده
*اشاره به یه درخت
نامجون : او یه درخت ...چه خوشگله
لارا : *خنده
نه فقط یه درخت نه
....
روش
تمام خاطرات و مراحل زندگیمو کندم
نامجون : عاا...
چه قشنگ
با چی کندی
لارا : امم خب با ناخنام
نامجون : .....
...
خب حالا برام توضیح میدی
لارا : اوهوم
*تمام مراحل زندگیشو میگه و اینکه چقدر پشیمون که به ا/ت اون شب کمک نکرده
نامجون : اینا دیگه گذشته دیگه ناراحت نباش
هوم؟
لارا :...
...........
.....................
ا/ت : از حموم اومده بودم بیرون و داشتم فیلم میدیدم که زنگ و زدن
کوک بود
چقدر جذاب شده بود
کوک : ا/ت حوصلم سر رفته بیا بریم بیرون
ا/ت :هاا
چرا نمیری پیش مامان و بابات
کوک : خب گفتم با تو باشم
ا/ت : .....
امم خب صبر کن کارامو بکنم
بعد بیام
....
اها بچه ها چی ...فکرای بد نکنن
کوک : مثلن چه فکرایی (پوزخند)
ا/ت : هعی مثلن من رییستم ها
اصلن برو من پیش تو امنیت ندارم
کوک : هعی ا/ت من باید اینو بهت بگما
بیا دیگه .... هوم ؟
ا/ت :...........
باوش
صبر کن الان میام
ویو ا/ت :
رفتم اتاقم لباسم و برداشتم وپوشیدم
و یه کم آرایش کردم موهامو شونه کردم اتو کردم و دورم ریختم
آماده شدم
...
......
خب من آماده شدم بریم
کوک : بازم مثل همیشه خوشگل کرده بود(عکس لباسارو میذارم)
بریم
.....
ویو کوک /
رفتیم سینما یه فیلم دارک دیدیم
به یه پارک رفتیم و در آخر هم رفتیم رودخانه هان
کوک : امم ا/ت ...امروز چطور بود
ا/ت : عالی بود واقعا تو خونه حوصلم سر رفته بود ...
خوبه ادم یه
همچین دوستایی داشته باشه ها
*خنده
کوک: ا/ت .....
ا/ت : هوم؟
کوک : میشه ...میگم میشه
ا/ت :چی میشه
کوک : میشه از یه دوست بیشتر باشیم ؟
ا/ت : هاااا.....
لارا : عامم ... هیچی به خدا
...
......
امم نامجون میخوام یه چیزی نشونت بدم که هیچ کس ندیده
*اشاره به یه درخت
نامجون : او یه درخت ...چه خوشگله
لارا : *خنده
نه فقط یه درخت نه
....
روش
تمام خاطرات و مراحل زندگیمو کندم
نامجون : عاا...
چه قشنگ
با چی کندی
لارا : امم خب با ناخنام
نامجون : .....
...
خب حالا برام توضیح میدی
لارا : اوهوم
*تمام مراحل زندگیشو میگه و اینکه چقدر پشیمون که به ا/ت اون شب کمک نکرده
نامجون : اینا دیگه گذشته دیگه ناراحت نباش
هوم؟
لارا :...
...........
.....................
ا/ت : از حموم اومده بودم بیرون و داشتم فیلم میدیدم که زنگ و زدن
کوک بود
چقدر جذاب شده بود
کوک : ا/ت حوصلم سر رفته بیا بریم بیرون
ا/ت :هاا
چرا نمیری پیش مامان و بابات
کوک : خب گفتم با تو باشم
ا/ت : .....
امم خب صبر کن کارامو بکنم
بعد بیام
....
اها بچه ها چی ...فکرای بد نکنن
کوک : مثلن چه فکرایی (پوزخند)
ا/ت : هعی مثلن من رییستم ها
اصلن برو من پیش تو امنیت ندارم
کوک : هعی ا/ت من باید اینو بهت بگما
بیا دیگه .... هوم ؟
ا/ت :...........
باوش
صبر کن الان میام
ویو ا/ت :
رفتم اتاقم لباسم و برداشتم وپوشیدم
و یه کم آرایش کردم موهامو شونه کردم اتو کردم و دورم ریختم
آماده شدم
...
......
خب من آماده شدم بریم
کوک : بازم مثل همیشه خوشگل کرده بود(عکس لباسارو میذارم)
بریم
.....
ویو کوک /
رفتیم سینما یه فیلم دارک دیدیم
به یه پارک رفتیم و در آخر هم رفتیم رودخانه هان
کوک : امم ا/ت ...امروز چطور بود
ا/ت : عالی بود واقعا تو خونه حوصلم سر رفته بود ...
خوبه ادم یه
همچین دوستایی داشته باشه ها
*خنده
کوک: ا/ت .....
ا/ت : هوم؟
کوک : میشه ...میگم میشه
ا/ت :چی میشه
کوک : میشه از یه دوست بیشتر باشیم ؟
ا/ت : هاااا.....
۴۵.۱k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.