ندارمت

میبینی یارجان!
اسفند هم رسید...
این روزها بیشتر از قبل دلتنگت میشوم.
دلتنگی های من انگار تمامی ندارند.
توی اتاق استراحت همهمه است همیشه.
کارمندهای تامین اجتماعی یا در حال غر زدنند یا تئوری های صد من یک غاز دادن درباره مسایل سیاسی و اجتماعی و دینی...
حضور من قلقلکشان میدهد تا اعتقادات و باورهایم را به چالش بکشند...
اما من زل زده ام به عکس تو توی گوشی...
و لبخند میزنم...
بزرگترین چالش زندگی من اینست که "ندارمت"
دین خدا که به چالش کشیده نمیشود...
مغزهای کوچک زنگ زده منورالفکرهاست که هر مجهولی را چالش میبینند...
همهمه ها را رها میکنم...
با انگشت شستم صورتت را نوازش میکنم...
و با خودم فکر میکنم:
آیا خدا من را به خاطر نوازش عکست موقع دلتنگی خواهد بخشید؟!
#الهام_جعفری
#ممنوعه
#به_وقت_دلتنگی
دیدگاه ها (۵)

Who are you?

چشمان من ابرند و دلم مرتع رنج است

آقای خدا!بیا براتون چایی ریختم.بیا یه کم دوتایی حرف بزنیم. خ...

طاقت نیاوردید بانو جان؟!دوری از حسین جانتان تابتان را بریده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط