DARKLIKEBLACK

#DARK_LIKE_BLACK
part 16
تهیونگ با تمسخر سر مارنی داد زد: هی چت شده زبون نداری از خودتون دفاع کنی!
مارنی با سردیه تمام جواب داد: زبون دارم و در کنارش هم عقل دارم و میدونم که برای این بچه بازیا زیادی بزرگ شدم
بعد از این حرفش که همه نگاه ها روش بود و بعد از چند ثانیه بلند شد ورفت توی اتاقش
ماهم انقدر مشغول دعوا بودیم که همه یادمون رفت باید بریم باشگاه.
در همین حین صدای زنگ در بلند شد ، همه نگاه مون سمت ساعت چرخید ما باید ساعت ۹ می رفتیم باشگاه اما الان ساعت ده بود!
یونگی رفت در رو باز کرد و پی دی نیم امد داخل هممون چشمامون داشت از کاسه میزد بیرون.
همه : سلام.
پی دی نیم : از باشگاه به من زنگ زدن و گفتن که شما امروز به باشگاه نرفتین. داشتین چیکار میکردین یکی توضیح بده..
و حالا صدای هم بلند شد تا توضیح بدن.
پی دی نیم : ساکت شین چرا رفتارتون مث بچه ها شده همتون بالای ۲۰ سال سن. دارید. جیمین تو توضیح بده.
جیمین امد دهن باز کنه که دوباره صدای همه بلند شد.
- بسه یه لحظه ساکت شیننن. میشه درمورد این موضوع سوال نپرسین و ما امروز باشگاه نریم ؟؟
پی دی نیم عصبی نگاهمون کرد و خیله خبی گفت و رفت بیرون ، دوباره صدای دعوای ما بلند شد
میا:
دیگه واقعا صدام در نمیومد گلوم خیلی درد میکرد بس که جیغ و داد کرده بودم
فکر کنم بقیه هم مثل من بودن چون صدای اونا هم رفته رفته هی کمتر میشد
جونگ کوک نالید: وای گلوم داره میترکه
رکیتا با صدای بلند جواب داد: انقد پرو بازی در نمیاوردین که گلوی هیچکس درد نگیره
& یااااا تو هنوز جون داری واسه جیغ جیغ
÷ رکیتا همیشه واسه جیغ جیغ و شیطنت جون داره
+ یاااا میا
× راست میگه خب
+ سانهی توهم!
نامجون با صدای خش دار نالید: من به این خصلتت از همون اول پی بردم
+ تو یکی ببند
جین: بی ادب چیکارش داری
رکیتا نسشت رو صندلیش و دوتا دیتاشو گذاشت زیر سرش و پاهاش رو انداخت رو میز و جواب داد: نامجین ایز ریل
بعد هم یه پوزخند صدا دار زد که همین حرفش باعث شد دوباره دعوا ها از سر گرفته بشه
مارنی:
یکم اروم شده بودن که نمیدونم چی شد دوباره صداشون بلند شد
گوشیم رو برداشتم که یه پیام از طرف مدیر برنامم برام اومده بود که نوشته بود ساعت یازده قرار عکسبرداری داشتم
نگاهی به ساعت انداختم ده و ربع بود تا آماده بشم ده نیمه و به موقع میرسم
یه دوش بدون اینکه موهام خیس بشه گرفتم و اومدم بیرون رفتم سر کمدم و شلوار جین تیره جذب با تیشرت سفید و کت چرم مشکی برداشتم با یک جفت بوت مخملی پاشنه بلند بالا زانو موهام رو یه ور ریختم و یه رژ لب قرمز خوشرنگ زدم و عینک دودیم رو روی چشمم گذاشتم
جووووووووووووووووون چه جیگری شدم
موبایلم رو برداشتم و از اتاقم خارج شدم
وقتی اومدم بیرون همه نگاه ها روم برگشت

نظر فراموش نشه
دیدگاه ها (۲۷)

وقتی تا پارت ۲۶ رمان نوشتی و با یه دکمه همش پاک میشه😹 😹 😹

لو دادن چند خط از پارت های آینده 😹 😹 قدر این پست رو بد...

#DARK_LIKE_BLACKpart 15فردا****بعد از کش و قوص دادن به تنم ا...

#DARK_LIKE_BLACKpart 14یکی در زد و چون من از همه به در نزدیک...

#Our_life_again#ᏢᎪᎡͲ_⁵³دوست داشتم بگه میخواستم ببینمت.....شا...

نفرین شیرین. پارت 1

همیشگی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط