+ جین
+ جین
_ هوم؟
+ اینارو میخری؟
_ کدوما؟
+ خودکار .... این(روکش کتاب مثلا جین نمیدونه چیه) قلم .... جوهر و ( چند تا دیگه)
_ این که دستتو گذاشتی روش نگفتی چیه چی هس حالا؟
+ روکش کتاب
_ برا چی هس؟
+ وقتی ورقه هامو مینویسم میچسبونم داخلش
_ که اینطور
• یهو یه زنیکه یی میاد نزدیک جین و یورا •
(زنیکه:>
> اوو سوکجینا چه خبر(خنده)
+ وات؟
_ نشناختم؟
> منو یادت نیست؟(خنده)
_ نه خوب(تک خنده)
> چطور دوست دختر دوران دبیرستانتو یادت نمیاد؟
_ عااا یونجین سلام
+ وا دا فاک
_ عام یورا ایشون یونجنه یونجین ایشون یوراست
> خوشبختم(با کنایه)
+ همچنین(لبخند)
> خوب دیگه چه خبر
_ هیچی والا اومدیم خرید
> که اینطور ایشون چیکارت میشه؟
_ همسرم
> اها ایشون چی میخواستن؟(کنایه)
_ برای کارش
> فضولی نباشه شغلت چیه؟(کنایه)
+ راستش من نویسنده هستم لی یورا
> همون نویسنده رمان های جنایی اره میشناست(کنایه)
> راستی ددی از بچه های دبیرستان خبری نداری؟
_ نه راستشو بخوای(ین نگاه به یورا میکنه که دلش میخواد یون جین رو خفه کنه)
> خوب من فعلا میرم(جین رو از لپ میبوسه)
_ ع....عااا خدافظ
یورا: • جین وسایلو حساب کرد و رفتیم سمت ماشین نشستم تو ماشین و دست به سینه بیرونو نگاه میکردم •
_ بریم چیزی بخوریم؟
+ نه
_ بریم سینما؟
+ نه
( جین دست میذاره رو غذا مورد علاقه یورا)
_ دوکبوکی میخوری؟
+ نه
( جین تعجب میکنه و میفهمه که یورا باهاش قهر کرده)
_ هوم؟
+ اینارو میخری؟
_ کدوما؟
+ خودکار .... این(روکش کتاب مثلا جین نمیدونه چیه) قلم .... جوهر و ( چند تا دیگه)
_ این که دستتو گذاشتی روش نگفتی چیه چی هس حالا؟
+ روکش کتاب
_ برا چی هس؟
+ وقتی ورقه هامو مینویسم میچسبونم داخلش
_ که اینطور
• یهو یه زنیکه یی میاد نزدیک جین و یورا •
(زنیکه:>
> اوو سوکجینا چه خبر(خنده)
+ وات؟
_ نشناختم؟
> منو یادت نیست؟(خنده)
_ نه خوب(تک خنده)
> چطور دوست دختر دوران دبیرستانتو یادت نمیاد؟
_ عااا یونجین سلام
+ وا دا فاک
_ عام یورا ایشون یونجنه یونجین ایشون یوراست
> خوشبختم(با کنایه)
+ همچنین(لبخند)
> خوب دیگه چه خبر
_ هیچی والا اومدیم خرید
> که اینطور ایشون چیکارت میشه؟
_ همسرم
> اها ایشون چی میخواستن؟(کنایه)
_ برای کارش
> فضولی نباشه شغلت چیه؟(کنایه)
+ راستش من نویسنده هستم لی یورا
> همون نویسنده رمان های جنایی اره میشناست(کنایه)
> راستی ددی از بچه های دبیرستان خبری نداری؟
_ نه راستشو بخوای(ین نگاه به یورا میکنه که دلش میخواد یون جین رو خفه کنه)
> خوب من فعلا میرم(جین رو از لپ میبوسه)
_ ع....عااا خدافظ
یورا: • جین وسایلو حساب کرد و رفتیم سمت ماشین نشستم تو ماشین و دست به سینه بیرونو نگاه میکردم •
_ بریم چیزی بخوریم؟
+ نه
_ بریم سینما؟
+ نه
( جین دست میذاره رو غذا مورد علاقه یورا)
_ دوکبوکی میخوری؟
+ نه
( جین تعجب میکنه و میفهمه که یورا باهاش قهر کرده)
۴.۰k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.