پارت نقصی سی هفتم
پارت نقصی سی هفتم
سیلدا:هونی من خستم
سهون:😐😍😑
+الان چرا چشمات قلب شد؟؟
سهون:هیچی چون امشب پیش بیبیم میخوابم
سیلدا:مبینا عشقم میشه من با تو بخوابم؟؟
مبینا:نه😜
سیلدا:رویا نفسم تو چی؟؟
+فکرشم نکن من میخوام پیش لولوم باشم😝
سیلدا:بیشعوران مملکت شمایید دیگه
مبینا:تو فکر کن که ماییم
سیلدا:😶😐😑😒🤬😭😭
مهمونی تموم شد رادین و سعید اومدن پیشمون ماهم بیشتر چسبیدیم به پسرا
لولو:بخدا الان انقدر این سعید و میزنم تا دیگه به تو فکر نکنه😡
چانی:میخوام الان با یه اسلحه خون این و بریزم🤬
سیلدا:مگه تو چیکارهی مبینایی؟؟
چانی:همه کارشم
مبینا:جای من تصمیم نگیر
بعدم رفت سوار ماشینش شد و رفت
رادین:پس مبینا کو؟؟
سیلدا:قبرستون😒
رادین:خدانکنه
سعید:رویا زندگی میای امشب باهم باشیم؟؟
+تو انگار نه انگار محرم نامحرم حالیت نی
سعید:اگه من نامحرمم پس اون پسرهی مثل گربه چیه؟؟
+گربه عمته🤬
بدم دست لولو رو گرفتم کشوندم دنبال خودم
لولو:چرا انقدر عصبانی شدی؟؟
+چون اون یه دختر بازه و سعی کرد یه بار به من تجاوز کنه
لولو:چی؟؟😨
+بخاطر همینه که ازش متنفرم
حواسم پرت شد که لبهایی روی لبهام نشست و مکیدشون اون لولو بود میدونستم از این که پیشم بود خوشحال بودم از این که داشتمش خوشحال بودم
از زبون #لوهان
از خودم جداش کردم کمرشو گرفتم و پیشونیمو به پیشونیش چسبوندم
-اون دیگه هرگز نمیتونه بهت نزدیک شه
رویا:ممنونم که کنارمی
و بعد بغلم کرد رفتیم پیش بچه ها سوار ماشینامون شدیم چانی هم با ماشین سیلدا رفت من داشتم رانندگی میکردم و رویا عقب نشسته بپد اونا حتی عروس کشون به قول خودشون که باهاش مغزمونو خوردن نرفتن رفتیم خونه رویا رفت تو اتاقش
از زبون #رویا
رفتم تو اتاقم مانتومو در اوردم و یه لباس خونگی پوشیدم رفتم موهامو باز کردم چون راحت بود بازکردنش رفتم حموم تا رنگ موها از بین بره رفتم حموم و بعد یه ساعت اومدم بیرون ارایشمم تو حموم پاک کردم
ادامه دارد☺️
سیلدا:هونی من خستم
سهون:😐😍😑
+الان چرا چشمات قلب شد؟؟
سهون:هیچی چون امشب پیش بیبیم میخوابم
سیلدا:مبینا عشقم میشه من با تو بخوابم؟؟
مبینا:نه😜
سیلدا:رویا نفسم تو چی؟؟
+فکرشم نکن من میخوام پیش لولوم باشم😝
سیلدا:بیشعوران مملکت شمایید دیگه
مبینا:تو فکر کن که ماییم
سیلدا:😶😐😑😒🤬😭😭
مهمونی تموم شد رادین و سعید اومدن پیشمون ماهم بیشتر چسبیدیم به پسرا
لولو:بخدا الان انقدر این سعید و میزنم تا دیگه به تو فکر نکنه😡
چانی:میخوام الان با یه اسلحه خون این و بریزم🤬
سیلدا:مگه تو چیکارهی مبینایی؟؟
چانی:همه کارشم
مبینا:جای من تصمیم نگیر
بعدم رفت سوار ماشینش شد و رفت
رادین:پس مبینا کو؟؟
سیلدا:قبرستون😒
رادین:خدانکنه
سعید:رویا زندگی میای امشب باهم باشیم؟؟
+تو انگار نه انگار محرم نامحرم حالیت نی
سعید:اگه من نامحرمم پس اون پسرهی مثل گربه چیه؟؟
+گربه عمته🤬
بدم دست لولو رو گرفتم کشوندم دنبال خودم
لولو:چرا انقدر عصبانی شدی؟؟
+چون اون یه دختر بازه و سعی کرد یه بار به من تجاوز کنه
لولو:چی؟؟😨
+بخاطر همینه که ازش متنفرم
حواسم پرت شد که لبهایی روی لبهام نشست و مکیدشون اون لولو بود میدونستم از این که پیشم بود خوشحال بودم از این که داشتمش خوشحال بودم
از زبون #لوهان
از خودم جداش کردم کمرشو گرفتم و پیشونیمو به پیشونیش چسبوندم
-اون دیگه هرگز نمیتونه بهت نزدیک شه
رویا:ممنونم که کنارمی
و بعد بغلم کرد رفتیم پیش بچه ها سوار ماشینامون شدیم چانی هم با ماشین سیلدا رفت من داشتم رانندگی میکردم و رویا عقب نشسته بپد اونا حتی عروس کشون به قول خودشون که باهاش مغزمونو خوردن نرفتن رفتیم خونه رویا رفت تو اتاقش
از زبون #رویا
رفتم تو اتاقم مانتومو در اوردم و یه لباس خونگی پوشیدم رفتم موهامو باز کردم چون راحت بود بازکردنش رفتم حموم تا رنگ موها از بین بره رفتم حموم و بعد یه ساعت اومدم بیرون ارایشمم تو حموم پاک کردم
ادامه دارد☺️
۵.۸k
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.