شکسته ام برواز من دگرچه میخواهی

شکسته ام برو...!از من دگرچه میخواهی
از آه سرد دل و بغض تر چه میخواهی
درخت جان مرا خود ز ریشه خشکاندی
از این فتاده به دست تبر! چه میخواهی!؟
به کنج تنگ قفس از فراق پر پر شد
ازاین پرنده ی بی بال وپر!چه میخواهی!؟
میان لشکر چشمک زنِ ستاره نما
پلنگ زخمی من، از قمر چه میخواهی؟
تویی که برلب من، جان رساندی ازهجران
به وقت رفتن این مُحتضر چه میخواهی؟
رها نمود تو را او، تو هم رهایش کن
نباش ساده دل از رهگذر چه میخواهی!؟
دیدگاه ها (۳)

‍ ناز چَشم تو اگر قیمت صدها جان بودزخم های دلِ محزون مرا درم...

دور شد و بند دلم پاره شداشک بر اوصافِ غمم چاره شدزندگی‌ام با...

شِکوِه ها از دلبر نامهربان داریم مابر دل از هجران او آتشفشان...

ای دل مرا ببخش! امیدت بر آب شددریای عشق در نظرت چون سراب شد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط