شکسته ام برو...!از من دگرچه میخواهی
شکسته ام برو...!از من دگرچه میخواهی
از آه سرد دل و بغض تر چه میخواهی
درخت جان مرا خود ز ریشه خشکاندی
از این فتاده به دست تبر! چه میخواهی!؟
به کنج تنگ قفس از فراق پر پر شد
ازاین پرنده ی بی بال وپر!چه میخواهی!؟
میان لشکر چشمک زنِ ستاره نما
پلنگ زخمی من، از قمر چه میخواهی؟
تویی که برلب من، جان رساندی ازهجران
به وقت رفتن این مُحتضر چه میخواهی؟
رها نمود تو را او، تو هم رهایش کن
نباش ساده دل از رهگذر چه میخواهی!؟
از آه سرد دل و بغض تر چه میخواهی
درخت جان مرا خود ز ریشه خشکاندی
از این فتاده به دست تبر! چه میخواهی!؟
به کنج تنگ قفس از فراق پر پر شد
ازاین پرنده ی بی بال وپر!چه میخواهی!؟
میان لشکر چشمک زنِ ستاره نما
پلنگ زخمی من، از قمر چه میخواهی؟
تویی که برلب من، جان رساندی ازهجران
به وقت رفتن این مُحتضر چه میخواهی؟
رها نمود تو را او، تو هم رهایش کن
نباش ساده دل از رهگذر چه میخواهی!؟
۴.۴k
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.