پارت ۴
پارت ۴
ویو کیوان
کل ماجرای دیشب رو یادم بود ولی میخواستم کیمیا فک کنه یادم نیست چون اینجوری نه من نه اون رومون نمیشد تو صورته هم نگاه کنیم بعدم من و کیمیا خواهر ، برادریم چرا همچین غلطی کردم خوبه کیمیا نمیدونه یادم هست وگرنه اخلاقش هم باهام عوض میشد ولش بابا مست بودم یه غلطی کردم .
دست و صورتم رو شستم رفتم پیش کیمیا
کیوان : کیمیا ؟
کیمیا : بله؟
کیوان : قهوه کجاست ؟
کیمیا : گذاشتم تو آشپزخونه برو بردار
کیوان : باشه مرسی
کیمیا : خواهش . بعد هم بیا صبحونه بخوریم
کیوان : باشه
رفتم قهوه رو خوردم و رفتم سر صبحونه ، صبحونه هم تموم شد خواستم میز رو جمع کنم
کیمیا : خودم جمع میکنم . تو برو آماده شو روز اول کاریت دیر نکنی
کیوان : اشکال نداره بزا دیرم بشه اگه اینجوری باشه تو هم مدرسه ات دیر میشع
کیمیا : نه . من امروز مدرسه نیستم
کیوان : آها. پس باشه من میرم
کیمیا : باشه برو . مواظب خودت باش
کیوان: تو هم مواظب خودت باش . کسی هم در زد در رو باز نکن مامان هم کلید دارع
کیمیا : باشه ولی چرا؟
کیوان : سوال نپرس فقط انجامش بده
کیمیا : باشه
کیوان : راستی یه هفته دیگه معدلت میاد
کیمیا : ( با نگرانی ) آره خب ......
کیوان : اگه خراب کرده باشی یه کتک حسابی انتظارت رو میکشه
کیمیا : باشه حالا زر زر نکن برو گمشو کار کن راستی چند روز دیگه دانشگاه هم باید بری
کیوان : آره میدونم . حالا هر چی من رفتم
ویو کیوان
ذهنم خیلی درگیره احساس میکنم دارم به کیمیا حس هایی پیدا میکنم اما اون خواهرمه نه نمیشه بهتره رفتارم رو باهاش سرد کنم چون هم برا من هم برا اون بهتره اصلا دلم نمیخواد باهاش بد رفتاری کنم ولی مجبورم از این حس مسخره متنفرم
این همه دختر چرا آخه کیمیا؟ دقیقا کسی که نمیتونم بهش برسم نه بابا این چرته فقط احساس برادری و مهربونی هست که من با عشق اشتباه گرفتم آره همینه ولی بازم باهاش سرد رفتار میکنم اون فقط خواهرمه نه بیشتر نه کمتر
بلاخره بعد از کلی فک کردن رسیدم به محل کارم
_________________________________________
پایان پارت ۴
این پارت هم واسه فرشته خانم که گاییدم
ویو کیوان
کل ماجرای دیشب رو یادم بود ولی میخواستم کیمیا فک کنه یادم نیست چون اینجوری نه من نه اون رومون نمیشد تو صورته هم نگاه کنیم بعدم من و کیمیا خواهر ، برادریم چرا همچین غلطی کردم خوبه کیمیا نمیدونه یادم هست وگرنه اخلاقش هم باهام عوض میشد ولش بابا مست بودم یه غلطی کردم .
دست و صورتم رو شستم رفتم پیش کیمیا
کیوان : کیمیا ؟
کیمیا : بله؟
کیوان : قهوه کجاست ؟
کیمیا : گذاشتم تو آشپزخونه برو بردار
کیوان : باشه مرسی
کیمیا : خواهش . بعد هم بیا صبحونه بخوریم
کیوان : باشه
رفتم قهوه رو خوردم و رفتم سر صبحونه ، صبحونه هم تموم شد خواستم میز رو جمع کنم
کیمیا : خودم جمع میکنم . تو برو آماده شو روز اول کاریت دیر نکنی
کیوان : اشکال نداره بزا دیرم بشه اگه اینجوری باشه تو هم مدرسه ات دیر میشع
کیمیا : نه . من امروز مدرسه نیستم
کیوان : آها. پس باشه من میرم
کیمیا : باشه برو . مواظب خودت باش
کیوان: تو هم مواظب خودت باش . کسی هم در زد در رو باز نکن مامان هم کلید دارع
کیمیا : باشه ولی چرا؟
کیوان : سوال نپرس فقط انجامش بده
کیمیا : باشه
کیوان : راستی یه هفته دیگه معدلت میاد
کیمیا : ( با نگرانی ) آره خب ......
کیوان : اگه خراب کرده باشی یه کتک حسابی انتظارت رو میکشه
کیمیا : باشه حالا زر زر نکن برو گمشو کار کن راستی چند روز دیگه دانشگاه هم باید بری
کیوان : آره میدونم . حالا هر چی من رفتم
ویو کیوان
ذهنم خیلی درگیره احساس میکنم دارم به کیمیا حس هایی پیدا میکنم اما اون خواهرمه نه نمیشه بهتره رفتارم رو باهاش سرد کنم چون هم برا من هم برا اون بهتره اصلا دلم نمیخواد باهاش بد رفتاری کنم ولی مجبورم از این حس مسخره متنفرم
این همه دختر چرا آخه کیمیا؟ دقیقا کسی که نمیتونم بهش برسم نه بابا این چرته فقط احساس برادری و مهربونی هست که من با عشق اشتباه گرفتم آره همینه ولی بازم باهاش سرد رفتار میکنم اون فقط خواهرمه نه بیشتر نه کمتر
بلاخره بعد از کلی فک کردن رسیدم به محل کارم
_________________________________________
پایان پارت ۴
این پارت هم واسه فرشته خانم که گاییدم
۲.۷k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.