تمام هستی من(واقعی) پارت پانزدهم
تمام هستی من(واقعی) #پارت_پانزدهم
بجای اینکه از خودم دفاع کنم شروع به التماس کردم..
عشقم..عزیزم.. اشک نریز خوب نیست..غلط کردم..به خدا مخصوصا اینکارو نکردم..بخدا اتفاقی بود..دیدی که وسطش رفتم.. بابکم..بسه تو رو به خدا بسه.. گفت :-همه چیو ازم گرفتی..روحمو..قلبمو..زندگیمو..عروسیمو..
- بس کن بابکم..خانمت چشم به عشقته ....عشقتو به پای اون بریز ..اون زندگیته..
چرت می گفتم...((خب منم عاشقش بودم))....اشک می ریخت..اشک می ریختم صورت خیسمو غرق بوسه می کرد..بی حال تو بغلش بودم..منم چشمای خیسشو می بوسیدم.. به همون خدا که عاشق بود و من هم همینطور!! تو چارچوب در منو کشوند و چسبوند به دیوار....منو بوسید اونقدر تند و تند با عجله.. معلوم نبود چشمامو می بوسه؛ صورتمو؛ و.....
من هق هق می کردم و اون خدا خدا…
گفت: دلم برات تنگ شده بود دختر..نگفتی بابکو دق مرگ می کنی؟ و من فقط هق هق می کردم..سرمو گذاشتم رو شونش..نوازشم می کرد..
عزیزم..قربونت برم..
آروم تر شده بود..
ادامه دارد...
بجای اینکه از خودم دفاع کنم شروع به التماس کردم..
عشقم..عزیزم.. اشک نریز خوب نیست..غلط کردم..به خدا مخصوصا اینکارو نکردم..بخدا اتفاقی بود..دیدی که وسطش رفتم.. بابکم..بسه تو رو به خدا بسه.. گفت :-همه چیو ازم گرفتی..روحمو..قلبمو..زندگیمو..عروسیمو..
- بس کن بابکم..خانمت چشم به عشقته ....عشقتو به پای اون بریز ..اون زندگیته..
چرت می گفتم...((خب منم عاشقش بودم))....اشک می ریخت..اشک می ریختم صورت خیسمو غرق بوسه می کرد..بی حال تو بغلش بودم..منم چشمای خیسشو می بوسیدم.. به همون خدا که عاشق بود و من هم همینطور!! تو چارچوب در منو کشوند و چسبوند به دیوار....منو بوسید اونقدر تند و تند با عجله.. معلوم نبود چشمامو می بوسه؛ صورتمو؛ و.....
من هق هق می کردم و اون خدا خدا…
گفت: دلم برات تنگ شده بود دختر..نگفتی بابکو دق مرگ می کنی؟ و من فقط هق هق می کردم..سرمو گذاشتم رو شونش..نوازشم می کرد..
عزیزم..قربونت برم..
آروم تر شده بود..
ادامه دارد...
۸.۲k
۲۹ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.