گیسوکمند part:40
گیسوکمند #part:40
اصلن حال نداشتمو گیج میزدم چون خونم خیلی رفته بودو میرفت بترکی میگفت و نمیفهمیدم ک گفت؛فارسی فک کنم
خوشحال گفتم :وایی شما فارسین ای خدایا ممنونم لبخند پر از نگرانی زدو رفت و بسمت گوشه کلبه ی جعبه کمک های اولیه بود ورش داشت اورد نشستم روی کاناپه کهنه طلایی رنگش
بازوم وخیم بود استینمو با هر نفس نفسو دردی کشیدم بالا :اخخ کنارم نشست و بیحرف و معنا دار ب بازوم خیره شده بود منم بودم تعجب میکردم
این پیرمرد چ گناهیی کرده اما نمیتونستم بگم حتمن منو پیدا میکرد لئون
با قرار گرفتن پنبه ب بازوم جیغ کشیدم واقعن داشتم تلف میشدم میسوخت و تیر میکشید
ک کمی ارومتر کارشو کرد بتاتینو زد ب بازومو و با دستمال دورو برشو تمیز کردو باند و بست ب بازوم ازش خوشم امده بود خعلی مرد اخمویی بود اما معلوم بود مهربونه ی ایینه دستی داد دستمو و منم با پنبه با اخ و اوخ کردن ک با اخرین درجه مهارش میکردم تمیز کردمو و زیاد زهمی نبود ی خط کوچولو اما عمیق ی چست زخممم زدم ب پیشونیمو و کنارم نشستو گفت :ازت نمیپرسم چیشده اما بدون زیاد دووم نمیاری باید بری بیمارستان بخیت باز شده این قرصو بخور یکم استراحت کن
سرمو رو بالش گذاشتمو خیره سقف چوبی شدمو و لئونو علیسانو...مورد
اصلن حال نداشتمو گیج میزدم چون خونم خیلی رفته بودو میرفت بترکی میگفت و نمیفهمیدم ک گفت؛فارسی فک کنم
خوشحال گفتم :وایی شما فارسین ای خدایا ممنونم لبخند پر از نگرانی زدو رفت و بسمت گوشه کلبه ی جعبه کمک های اولیه بود ورش داشت اورد نشستم روی کاناپه کهنه طلایی رنگش
بازوم وخیم بود استینمو با هر نفس نفسو دردی کشیدم بالا :اخخ کنارم نشست و بیحرف و معنا دار ب بازوم خیره شده بود منم بودم تعجب میکردم
این پیرمرد چ گناهیی کرده اما نمیتونستم بگم حتمن منو پیدا میکرد لئون
با قرار گرفتن پنبه ب بازوم جیغ کشیدم واقعن داشتم تلف میشدم میسوخت و تیر میکشید
ک کمی ارومتر کارشو کرد بتاتینو زد ب بازومو و با دستمال دورو برشو تمیز کردو باند و بست ب بازوم ازش خوشم امده بود خعلی مرد اخمویی بود اما معلوم بود مهربونه ی ایینه دستی داد دستمو و منم با پنبه با اخ و اوخ کردن ک با اخرین درجه مهارش میکردم تمیز کردمو و زیاد زهمی نبود ی خط کوچولو اما عمیق ی چست زخممم زدم ب پیشونیمو و کنارم نشستو گفت :ازت نمیپرسم چیشده اما بدون زیاد دووم نمیاری باید بری بیمارستان بخیت باز شده این قرصو بخور یکم استراحت کن
سرمو رو بالش گذاشتمو خیره سقف چوبی شدمو و لئونو علیسانو...مورد
۶.۰k
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.