مافیای خطرناک من
)ا/ت رو با +نشون میدم جونکوک رو با _ نشون میدم پارت یک
ویو ا/ت
سلام من ا/ت هستم و 22 سالمه حدود دوسال پیش بایه پسر به اسم جونکوک وارد رابطه شدم وحدودا دوماه پیش باهم کات کردیم ولی من هنوز هم دوسش دارم اما اون دیگه هیچی حسی به من نداره
ویو جونکوک
اه تقریبا دوماه از کات کردن من با اون دختره میگذره ولی هنوز نمیتونم از ذهنم خودش وخاطراتش رو پاک کنم هنوز دوسش دارم ولی شاید دیگه اون منو دوست نداشته باشه
ویو ا/ت
حوصلم سررفته بود زنگ زدم به لونا وبهش گفتم که بیاد باهم بریم بیرون
مکالمه:
+سلام لونا
~سلام ا/ت
+میگم لونا حوصلم سر رفته میای بریم بیرون
~باشه برو لباس بپوش ۱۰ مین دیگه اونجام
+باشه
ویو ا/ت
یه شلوار گشاد بایه کراپ مشکی ساده پوشیدم که لونا بهم زنگ زد
مکالمه:
+بله لونا
~بیا پایین بریم راستی ات من با جیمین قرار دارم نظرت چیه اول بریم اونجا بعد بریم بگردیم راستی جیمبن با دوستش میاد
+اوکی مشکلی نداره دارم میام
ا/ت و لونا باهم به کافه ای که جیمین با دوستش اونجا بودن رفتن وا/ت با صحنه ای روبه رو شد که براش باورش براش سخت بود
ویو ا/ت
با دیدن اون صحنه خشکم زده بود جونکوک با جیمین روی میز نشسته بودند ومنتظر ما بودند
ما نشستیم و جونکوک همینطور بهم زل زده بود که گفتم:
ادامه درپارت دو امیدوارم از پارت یک خوشتون اومده باشه 💜💜
ویو ا/ت
سلام من ا/ت هستم و 22 سالمه حدود دوسال پیش بایه پسر به اسم جونکوک وارد رابطه شدم وحدودا دوماه پیش باهم کات کردیم ولی من هنوز هم دوسش دارم اما اون دیگه هیچی حسی به من نداره
ویو جونکوک
اه تقریبا دوماه از کات کردن من با اون دختره میگذره ولی هنوز نمیتونم از ذهنم خودش وخاطراتش رو پاک کنم هنوز دوسش دارم ولی شاید دیگه اون منو دوست نداشته باشه
ویو ا/ت
حوصلم سررفته بود زنگ زدم به لونا وبهش گفتم که بیاد باهم بریم بیرون
مکالمه:
+سلام لونا
~سلام ا/ت
+میگم لونا حوصلم سر رفته میای بریم بیرون
~باشه برو لباس بپوش ۱۰ مین دیگه اونجام
+باشه
ویو ا/ت
یه شلوار گشاد بایه کراپ مشکی ساده پوشیدم که لونا بهم زنگ زد
مکالمه:
+بله لونا
~بیا پایین بریم راستی ات من با جیمین قرار دارم نظرت چیه اول بریم اونجا بعد بریم بگردیم راستی جیمبن با دوستش میاد
+اوکی مشکلی نداره دارم میام
ا/ت و لونا باهم به کافه ای که جیمین با دوستش اونجا بودن رفتن وا/ت با صحنه ای روبه رو شد که براش باورش براش سخت بود
ویو ا/ت
با دیدن اون صحنه خشکم زده بود جونکوک با جیمین روی میز نشسته بودند ومنتظر ما بودند
ما نشستیم و جونکوک همینطور بهم زل زده بود که گفتم:
ادامه درپارت دو امیدوارم از پارت یک خوشتون اومده باشه 💜💜
- ۴.۲k
- ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط