چه حسه بدیه یکیو از ته ته ته ته قلبت دوسش داشته باشی

چه حسه بدیه یکیو از ته ته ته ته قلبت دوسش داشته باشی...
واقعا عاشقش باشی اما درکت نکنه...
نگرانیاتو بزاره به حساب فوزولی...
گریه کردناتو بزاره به حساب خورد کردن اعصاب خودش، بهت بگه از دخترایی که گریه میکنن و موج منفی میدن متنفرم...
هه...
اما...
اما نمیدونه که دلیل گریه کردن اون دختر، دختری که اصلا اشکش درنمیوند به هیچ وجه، به خاطر خود پسرست...
به خاطر اون پسریه که عاشقشه...
آره همون پسر با کاراش باعث سرازیر شدن اشک اون دختر شده...
اما...
اما میگه تقصیر خودته...
مشکل خودته...
به من ربطی نداره و...
کل بی محبتیا و بی محلی های پسره رو ببخشه چون واقعا دوسش داره...
خودش محبت کنه، مثل قبل با عشقش حرف بزنه (البته چون عشقش حرف زدن اینجوریو ممنوع کرده خیلی سعی میکنه که اینطوری باهاش نحرفه) ولی اون درکش نکنه، باهاش دعوا کنه بابت کلمه هایی که به کار میبره...
به خدا دخترا هم غرور دارن ولی وقتی پای قلب وسطه میگن گور بابای غرور و میزارن که له بشن...
میزارن له بشن تا اون پسرو از دست ندن...
اما اون پسر فک میکنه که حق با خودشه، با کاراش بیشتر از قبل باعث آزار و اذیت دختر میشه...
دختر همچنان اشک میریزه