بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ قسمت دوم :
و یا به یقین اشاره دارد: قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ - ما نشانه هاى خود را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيده ايم.(سوره بقر بخشی از آیه 118)
حالا آیا میتوانیم علم، عقل، فکر، ایمان و یقین ؛ همه به دانستن معنا کنیم و پیام را آن طور که باید دریافت نماییم؟!
النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا - (نهج البلاغه حکمت 172)
در این حدیث، سخن از علم و دانش نیست، بلکه از جهل و بی خردی می باشد.
ممکن است آدمی چیزی را که به آن علم ندارد، تکذیب و انکار کند، اما الزاماً با آن دشمنی نمیکند، مگر این که تکذیبش صبغه یا نتیجه دشمنی داشته باشد: بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ - بلكه چيزى را دروغ انگاشتند كه به علم آن احاطه نداشتند.(سوره یونس بخشی از آیه 39)
پس تفاوت بسیاری است بین- وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ - و به آن هیچ علمی ندارند،(سوره حج بخشی از آیه 71)
با - النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا. - دشمنند با چیزی که به آن جاهلند بیخرد هستند و در آن تعقل نمیکنند.(نهجالبلاغه حکمت 172)
الف) - بدیهی است که اگر کسی چیزی را اصلاً نشناسد،نسبت به آن نه موضع دوستی دارد و نه دشمنی. مثل این است که به شما بگویند: در ایران، چین یا یک کشور اروپایی، یک آدمی هست، حالا شما آن را دوست دارید و یا با آن دشمن هستید؟ پاسخ می دهید: هیچ کدام؛ یا بگویند: یک نوع خوراکی هست، آیا شما آن را دوست دارید یا بدتان میآید؟، می گویید: تا نبینم، نشناسم و نچشم، هیچ کدام.
این شناخت معرفت، از سنخ و در وادی علم قرار میگیرد که نقطه مقابلش نادانی میباشد.
ب)- اما گاه، دشمنی فقط به خاطر جهالت - بیخردی - تعقل ننمودن است، نه نادانی - گاه آدمی به رغم دانستنش دشمنی میورزد و حتی چون میداند و میشناسد، دشمنی میورزد، مانند دشمنی مؤمن، با ظالم، فاسد، دشمنان خدا و مردم و اما، اگر این دشمنی در برابر حق بود، حتماً از جهالت - بی خردی است، نه از نادانی. چنان که ابلیس لعین، هم خدا را خوب میشناخت و میشناسد، و هم به معاد شناخت و علم دارد، و برای همین از خداوند متعال مهلت خواست؛ اما به خاطر جهلش، دشمنی ورزید!
بلعم باعور،از مؤمنان مستجاب الدعوة بود که کافر شد سامریِ گوسالهساز، از عرفای قوم حضرت موسی علیه السلام بود وکافر شد معاویه لعنت الله علیه، به خوبی امیر المؤمنین و امام حسن علیهما السلام را میشناخت و میدانست که حق با آنان است، اما دشمنی ورزید امروز امریکا و انگلیس میدانند که ملت ایران، درمطالبه استقلال کشور خود، بر حق هستند، اما دشمنی می ورزند هر ظالمی می داند که ظلم درست نیست و عدل خوب و حق است، اما دشمنی می ورزند و این دشمنی ها، همه از جهل بیخردی نشأت میگیرد، نه از نادانی. اگر چه جهل نیز خودش نوعی نادانی میباشد.(پایان)
پاسخ قسمت دوم :
و یا به یقین اشاره دارد: قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ - ما نشانه هاى خود را براى گروهى كه يقين دارند نيك روشن گردانيده ايم.(سوره بقر بخشی از آیه 118)
حالا آیا میتوانیم علم، عقل، فکر، ایمان و یقین ؛ همه به دانستن معنا کنیم و پیام را آن طور که باید دریافت نماییم؟!
النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا - (نهج البلاغه حکمت 172)
در این حدیث، سخن از علم و دانش نیست، بلکه از جهل و بی خردی می باشد.
ممکن است آدمی چیزی را که به آن علم ندارد، تکذیب و انکار کند، اما الزاماً با آن دشمنی نمیکند، مگر این که تکذیبش صبغه یا نتیجه دشمنی داشته باشد: بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ - بلكه چيزى را دروغ انگاشتند كه به علم آن احاطه نداشتند.(سوره یونس بخشی از آیه 39)
پس تفاوت بسیاری است بین- وَمَا لَيْسَ لَهُمْ بِهِ عِلْمٌ - و به آن هیچ علمی ندارند،(سوره حج بخشی از آیه 71)
با - النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا. - دشمنند با چیزی که به آن جاهلند بیخرد هستند و در آن تعقل نمیکنند.(نهجالبلاغه حکمت 172)
الف) - بدیهی است که اگر کسی چیزی را اصلاً نشناسد،نسبت به آن نه موضع دوستی دارد و نه دشمنی. مثل این است که به شما بگویند: در ایران، چین یا یک کشور اروپایی، یک آدمی هست، حالا شما آن را دوست دارید و یا با آن دشمن هستید؟ پاسخ می دهید: هیچ کدام؛ یا بگویند: یک نوع خوراکی هست، آیا شما آن را دوست دارید یا بدتان میآید؟، می گویید: تا نبینم، نشناسم و نچشم، هیچ کدام.
این شناخت معرفت، از سنخ و در وادی علم قرار میگیرد که نقطه مقابلش نادانی میباشد.
ب)- اما گاه، دشمنی فقط به خاطر جهالت - بیخردی - تعقل ننمودن است، نه نادانی - گاه آدمی به رغم دانستنش دشمنی میورزد و حتی چون میداند و میشناسد، دشمنی میورزد، مانند دشمنی مؤمن، با ظالم، فاسد، دشمنان خدا و مردم و اما، اگر این دشمنی در برابر حق بود، حتماً از جهالت - بی خردی است، نه از نادانی. چنان که ابلیس لعین، هم خدا را خوب میشناخت و میشناسد، و هم به معاد شناخت و علم دارد، و برای همین از خداوند متعال مهلت خواست؛ اما به خاطر جهلش، دشمنی ورزید!
بلعم باعور،از مؤمنان مستجاب الدعوة بود که کافر شد سامریِ گوسالهساز، از عرفای قوم حضرت موسی علیه السلام بود وکافر شد معاویه لعنت الله علیه، به خوبی امیر المؤمنین و امام حسن علیهما السلام را میشناخت و میدانست که حق با آنان است، اما دشمنی ورزید امروز امریکا و انگلیس میدانند که ملت ایران، درمطالبه استقلال کشور خود، بر حق هستند، اما دشمنی می ورزند هر ظالمی می داند که ظلم درست نیست و عدل خوب و حق است، اما دشمنی می ورزند و این دشمنی ها، همه از جهل بیخردی نشأت میگیرد، نه از نادانی. اگر چه جهل نیز خودش نوعی نادانی میباشد.(پایان)
- ۷۴
- ۲۳ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط