اسم وانشات: مرحم زخم هم میشیم
اسم وانشات: #مرحم_زخم_هم_میشیم
#پارت4
"جین_ ا/ت+ نویسنده&"
_(رسیدیم به کوچه ی بن بست)
_فاکینگگگگگ شتتتتتت
+چیکار کنیممم؟(ترس)
_(صدای قدماشونو میشنیدم... جلوی ا/ت ایستادم... بدبخت شدیممم)
+(جین جلوم ایستاد.. از پشت دستشو گرفتم)
+می.. میترسمم
_چیزی نمیشه(یه نفس عمیق کشیدم.. که یهو جلوم ظاهر شدن)
(ناشناس ~)
~جایی میرفتین؟(خنده)
_چی میخای؟
~یااا جین نگو که میترسی(رفتم نزدیک تر)
_ولمون کن بزار بریم
~جین خودت میدونی چه گندی زدین.. خودتونم باید جمش کنین
_پولتو پس میدیم
~چطوری؟ خبر برشکست شدن بابات همه جارو پر کرده
_من خودم جورش میکنم
~نمیتونی... فقط یه راه میمونه
_چه راهی؟
~همراه من بیاین.. به رئیس میگم براتون پیش خودم یه کار جور کنه
_چرت نگو(خنده ی عصبی)
~جین خودتت خوب میدونی رئیس از پسر شجاع و با استعدادی مثل تو خوشش میاد... گند نزن به موقعیتت.. ممکنه بهترین شانس زندگیت باشه
_(یه لحظه بهش فک کردم.. اگه قبولش کنم.. میشم.. مستر کیم بزرگ؟)
+جین(دستشو کشیدم)
~مطمعنم برا ا/ت هم یکاری هست
_مثلا چجور کاری؟
~(نفس عمیق) ببین... رئیس بهتون اموزش میده.. و ازتون یه ادمای درست و حسابی میسازه.
_چرا باید همچین کاری کنه؟
~چون به یه جانشین نیاز داره
_(فاک دارم قانع میشم)
~نمیخاین صاحب خونه و زندگی خودتون بشین؟
+(یعنی... ممکنه؟)
~همرام بیاین.. پشیمون نمیشین
_(این یه قدم جدیده... شاید پشیمون بشیم.. ولی امتحانش کردیم... شاید باعث بدبختی.. و یا مرگمون بشه.. این راه زیادی خطرناکه... ولی از اون روز که منو ا/ت مرحم زخم هم شدیم تا الان.. لحظه یی تنهایی رو احساس نکردیم... پس ا/تم.. بیا تا اخر راه.. حتی اگه مرگ باشه.. باهم بریم((:
...
(پایان پارت4)
#پارت4
"جین_ ا/ت+ نویسنده&"
_(رسیدیم به کوچه ی بن بست)
_فاکینگگگگگ شتتتتتت
+چیکار کنیممم؟(ترس)
_(صدای قدماشونو میشنیدم... جلوی ا/ت ایستادم... بدبخت شدیممم)
+(جین جلوم ایستاد.. از پشت دستشو گرفتم)
+می.. میترسمم
_چیزی نمیشه(یه نفس عمیق کشیدم.. که یهو جلوم ظاهر شدن)
(ناشناس ~)
~جایی میرفتین؟(خنده)
_چی میخای؟
~یااا جین نگو که میترسی(رفتم نزدیک تر)
_ولمون کن بزار بریم
~جین خودت میدونی چه گندی زدین.. خودتونم باید جمش کنین
_پولتو پس میدیم
~چطوری؟ خبر برشکست شدن بابات همه جارو پر کرده
_من خودم جورش میکنم
~نمیتونی... فقط یه راه میمونه
_چه راهی؟
~همراه من بیاین.. به رئیس میگم براتون پیش خودم یه کار جور کنه
_چرت نگو(خنده ی عصبی)
~جین خودتت خوب میدونی رئیس از پسر شجاع و با استعدادی مثل تو خوشش میاد... گند نزن به موقعیتت.. ممکنه بهترین شانس زندگیت باشه
_(یه لحظه بهش فک کردم.. اگه قبولش کنم.. میشم.. مستر کیم بزرگ؟)
+جین(دستشو کشیدم)
~مطمعنم برا ا/ت هم یکاری هست
_مثلا چجور کاری؟
~(نفس عمیق) ببین... رئیس بهتون اموزش میده.. و ازتون یه ادمای درست و حسابی میسازه.
_چرا باید همچین کاری کنه؟
~چون به یه جانشین نیاز داره
_(فاک دارم قانع میشم)
~نمیخاین صاحب خونه و زندگی خودتون بشین؟
+(یعنی... ممکنه؟)
~همرام بیاین.. پشیمون نمیشین
_(این یه قدم جدیده... شاید پشیمون بشیم.. ولی امتحانش کردیم... شاید باعث بدبختی.. و یا مرگمون بشه.. این راه زیادی خطرناکه... ولی از اون روز که منو ا/ت مرحم زخم هم شدیم تا الان.. لحظه یی تنهایی رو احساس نکردیم... پس ا/تم.. بیا تا اخر راه.. حتی اگه مرگ باشه.. باهم بریم((:
...
(پایان پارت4)
۱۰.۶k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.