اسم وانشات: مرحم زخم هم میشیم
اسم وانشات: #مرحم_زخم_هم_میشیم
#پارت3
"جین_ ا/ت+ نویسنده&"
&جین و ا/ت کل راه رو همراه هم رفتن.. گاهی بهم نگاه های ریز میکردنو از قشنگی و جذابیت ویوی روبه روشون لبخند میزدن
+(رسیدم خونه.. دوچرخه رو تو حیاط گذاشتمو قفلش کردم..با جین سوار اسانسور شدیمو رفتیم بالا.. درسته کل راه رو باهم بودیم ولی.. اصلا باهم حرف نزدیم)
&رسیدن طبقه ی خودشون
_خداحافظ
+هوم بای(رفتم در زدم)
_(درو با کلید باز کردم خواستم برم داخل که دیدم ا/ت پشت درمونده)
+هوفف کجاییی(عصبی)
_عام.. چیزی شده؟
+من کلید ندارم.. بابامم خونه نیس
_بهش زنگ بزن
+گوشیشو شکونده(کلافه)
_ای بابا...(از همچین مواقعی ک باید نقش گود بوی رو بازی کنم متنفرم... ولی نمیشه تو راه رو بمونه)
_میتونی تا وقتی بابات بیاد تو خونه ی من منتظرش باشی
+نه ممنون.. مزاحمت نمیشم
_نمیشه ک همینجا منتظر بمونی اومدیمو دیر کرد.. بیا داخل
+(چاره یی نداشتم بهتره لجبازی نکنم)
+اوک ممنونم
_خواهش
&ا/ت و جین رفتن خونه
+چه خونه ی قشنگی.. به یه پسر مجرد نمیاد همچین خونه ی تمیز و دکراسیونه لوکسی داشته باشه
_وقتی بابات مستر کیم باشه همین میشه(لبخند فیک)
+(نشستم رو مبل)
_نوشیدنی؟
+بدون الکل(خنده)
_باشه(خنده).. لباسمو عوض میکنمو میام میریزم
+باشه راحت باش
_(رفتم لباسای مدرسه مو با یه ست مشکی عوض کردم و با کش موهای پشت سرمو ک خیلی رو مخم شده بود بستم...بعدشم رفتم بیرون)
+(عععععر چ کراشههههه)
_خب... آب پرتقال؟
+آناناس؟(لبخند کیوت)
_(خنده) باشه
+ممنون(لبخند)
+(جین تو آشپزخونه داشت ابمیوه می ریخت ک یهو چشمم به عکسای روی دیوار افتاد.. اون مامانشه؟)
+اون.. مامانته؟
_(سرمو چرخوندمو به عکس نگاه کردم... دوباره سرمو برگردوندم و مشغول باز کردن سر آبمیوه شدم)
_هوم... مامانمه
+خیلی قشنگه(لبخند)
_(لبخندم خیلی حرفا داشت) اره قشنگ بود.. اونم خیلی زیاد(لیوان آبمیوه رو برداشتمو بهش دادم)
_نوش جونت(لبخند)
+(لیوانو گرفتم) بود؟
_(نشستم روبه روش) هوم... اون خیلی وقته پیشم نیس
+من.. متاسفم
_بیخیال... این برای خیلی وقت پیشه
+فک کنم.. ما نقاط مشترک زیادی داشته باشیم کیم سوک جین
_چطور؟(تعجب)
+دردامون مشترکه... شایدم باید بگم زخم هامون(لبخند تلخ)
_(میتونستم حدس بزنم... پس اونم درد منو کشیده)
_متاسفم ک توهم حس منو درک کردی
+خب... فک کنم..بیشتر از اینا شبیه همیم
_و این ناراحت کنندس
+هوم(یکم از آبمیوه رو خوردم)
_(بهش خیره شده بودمو بغض توی صداش و اشک توی چشماشو میدیدم...)
ما... از یه جا زخم خوردیم((:
&پرش به اخر سال
+جین بدووووو(داد)
_(دست ا/ت رو گرفتمو با سرعت دویدم)
+(همراه جین میدویدمو استرسو تا عمق جریان خون تو بدنم حس میکردم)
...
(پایان پارت 3)
#پارت3
"جین_ ا/ت+ نویسنده&"
&جین و ا/ت کل راه رو همراه هم رفتن.. گاهی بهم نگاه های ریز میکردنو از قشنگی و جذابیت ویوی روبه روشون لبخند میزدن
+(رسیدم خونه.. دوچرخه رو تو حیاط گذاشتمو قفلش کردم..با جین سوار اسانسور شدیمو رفتیم بالا.. درسته کل راه رو باهم بودیم ولی.. اصلا باهم حرف نزدیم)
&رسیدن طبقه ی خودشون
_خداحافظ
+هوم بای(رفتم در زدم)
_(درو با کلید باز کردم خواستم برم داخل که دیدم ا/ت پشت درمونده)
+هوفف کجاییی(عصبی)
_عام.. چیزی شده؟
+من کلید ندارم.. بابامم خونه نیس
_بهش زنگ بزن
+گوشیشو شکونده(کلافه)
_ای بابا...(از همچین مواقعی ک باید نقش گود بوی رو بازی کنم متنفرم... ولی نمیشه تو راه رو بمونه)
_میتونی تا وقتی بابات بیاد تو خونه ی من منتظرش باشی
+نه ممنون.. مزاحمت نمیشم
_نمیشه ک همینجا منتظر بمونی اومدیمو دیر کرد.. بیا داخل
+(چاره یی نداشتم بهتره لجبازی نکنم)
+اوک ممنونم
_خواهش
&ا/ت و جین رفتن خونه
+چه خونه ی قشنگی.. به یه پسر مجرد نمیاد همچین خونه ی تمیز و دکراسیونه لوکسی داشته باشه
_وقتی بابات مستر کیم باشه همین میشه(لبخند فیک)
+(نشستم رو مبل)
_نوشیدنی؟
+بدون الکل(خنده)
_باشه(خنده).. لباسمو عوض میکنمو میام میریزم
+باشه راحت باش
_(رفتم لباسای مدرسه مو با یه ست مشکی عوض کردم و با کش موهای پشت سرمو ک خیلی رو مخم شده بود بستم...بعدشم رفتم بیرون)
+(عععععر چ کراشههههه)
_خب... آب پرتقال؟
+آناناس؟(لبخند کیوت)
_(خنده) باشه
+ممنون(لبخند)
+(جین تو آشپزخونه داشت ابمیوه می ریخت ک یهو چشمم به عکسای روی دیوار افتاد.. اون مامانشه؟)
+اون.. مامانته؟
_(سرمو چرخوندمو به عکس نگاه کردم... دوباره سرمو برگردوندم و مشغول باز کردن سر آبمیوه شدم)
_هوم... مامانمه
+خیلی قشنگه(لبخند)
_(لبخندم خیلی حرفا داشت) اره قشنگ بود.. اونم خیلی زیاد(لیوان آبمیوه رو برداشتمو بهش دادم)
_نوش جونت(لبخند)
+(لیوانو گرفتم) بود؟
_(نشستم روبه روش) هوم... اون خیلی وقته پیشم نیس
+من.. متاسفم
_بیخیال... این برای خیلی وقت پیشه
+فک کنم.. ما نقاط مشترک زیادی داشته باشیم کیم سوک جین
_چطور؟(تعجب)
+دردامون مشترکه... شایدم باید بگم زخم هامون(لبخند تلخ)
_(میتونستم حدس بزنم... پس اونم درد منو کشیده)
_متاسفم ک توهم حس منو درک کردی
+خب... فک کنم..بیشتر از اینا شبیه همیم
_و این ناراحت کنندس
+هوم(یکم از آبمیوه رو خوردم)
_(بهش خیره شده بودمو بغض توی صداش و اشک توی چشماشو میدیدم...)
ما... از یه جا زخم خوردیم((:
&پرش به اخر سال
+جین بدووووو(داد)
_(دست ا/ت رو گرفتمو با سرعت دویدم)
+(همراه جین میدویدمو استرسو تا عمق جریان خون تو بدنم حس میکردم)
...
(پایان پارت 3)
۱۱.۸k
۰۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.