به لیوان شکسته

به لیوان شکسته
اگه بگی ببخشید مثل روز اولش نمیشه؛ نه. اما میشه بهم چسبوندش؛
میشه یه قشنگترشو خرید؛ میشه توو یه لیوان دیگه آب خورد.
بعضی اشتباها اما مثل شکستن ظرفیه لب طاقچه که توش کلوچه های مادربزرگ بود؛ وقتی هفته ی قبل، عصرِ آخرین پنجشنبه ی زندگیش با دستای مهربونش پخته بود.
که معذرتخواهی همونقدر چارشه که بری سر خاک مادربزرگ
و بهش بگی ببخشید.
و انتظار داشته باشی زنده شه و دوباره کلوچه بپزه
دیدگاه ها (۱)

یه چیزایی هستڪه هیچوقت نمیشهاوناروبرگردوندسنگ وقتیکه پرت بشه...

به قول پانک ماها مثل علف هرزیمآسفالتو جر دادیم حالا با سختی ...

داستان غم انگیزی ستکه هرکسی چیزی رادر زندگیاز دست داده استام...

و تو شاید سال ها بعد نام مرا از کسی بشنوی،شاید دست و پایت نل...

●بال های سیاه و سفید○پارت 19

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط