و تو شاید سال ها بعد نام مرا از کسی بشنوی،
و تو شاید سال ها بعد نام مرا از کسی بشنوی،
شاید دست و پایت نلرزد،نگاهت برنگردد،قلبت به تپش نیوفتد..!
اما جایی در درون قلبت،جایی که هیچکس نمیتواند آن را ببیند،حسی از نو متولد میشود و آرام آرام تمام قلبت را فرا میگیرد!
و تو هرچقدر آن را انکار کنی و پس بزنی باز هم برمیگردد و یقه ات را میکشد و گلویت را میفشارد!
حسی که شاید تا آن روز فکرش را هم نمیکردی که واقعی باشد،
حسی که تو را یاد اشتباهت می اندازد!
حسی که حالا دیگر هیچوقت فراموش نمیشود..!
من به آن میگفتم عشق!
حالا برای تو جایش را داده به خاطره!
شاید دست و پایت نلرزد،نگاهت برنگردد،قلبت به تپش نیوفتد..!
اما جایی در درون قلبت،جایی که هیچکس نمیتواند آن را ببیند،حسی از نو متولد میشود و آرام آرام تمام قلبت را فرا میگیرد!
و تو هرچقدر آن را انکار کنی و پس بزنی باز هم برمیگردد و یقه ات را میکشد و گلویت را میفشارد!
حسی که شاید تا آن روز فکرش را هم نمیکردی که واقعی باشد،
حسی که تو را یاد اشتباهت می اندازد!
حسی که حالا دیگر هیچوقت فراموش نمیشود..!
من به آن میگفتم عشق!
حالا برای تو جایش را داده به خاطره!
۴۰۴
۱۶ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.