برادرناتنی

برادرناتنی ✨️

P²⁹

ویو جونگکوک

دیگه حالم بد شده بود و خیلی براش ناراحت شده بودم..

/ ا.ت تو میتونی تا هروقت که دلت میخواد اینجا بمونی... اینجا بزرگه و جا هست و موندن تو اینجا اشکالی نداره و منم تنهام و فقط خدمتکارا هستن...

_مرسی (هق) جونگکوک .. واقعا ممنونم ازت ...(هق)

ویو ا.ت

جونگکوک خیلی مهربون بود و با اینکه باعث کشته شدن بچم شده بود ولی من ازش ناراحت یا متنفر نبودم ..
الانم که اجازه داده توی خونش بمونم ..خیلی مهربونه و همچنین اون ... پرسینگ لبش
تتو های روی دستش که روی عضله های برجسته ی دستش خودنمایی میکنن
خیلی هات و جذابش کرده

جلوم زانو زده بود و دستامو گرفته بود..

با اینکه مهربون بود ولی...
این عمارت و تعداد خدمتکارا و ماشینهایی که توی حیاط پارک بودن و اون بادیگاردا که جلوی در ورودی ایستاده بودن ..
خیلی عجیب بودن ..
هردومون ساکت بودیم و توی فکر رفته بودیم که صدای در زدن اومد ..( تق )( تق )

/بیا تو

در باز شد و .....

ببخشید که دیر شد ولی خب شماهم شرط رو دیر رسوندین ✨️💓🎀
شرط = یه ۲۲۵ برسونید و کامنت ۱۰ و لایک ۱۰
دیدگاه ها (۲۵)

خیلی مهربونه🙂😭✨️💚🫂

برادرناتنی ✨️P³⁰در باز شد و یک مرد قد بلند و هیکلی و زیبا با...

چرا اینو گزارش میکنیدددد😂😂🤦‍♀️

از صدات رفتارتلحن حرف زدنتتیکه انداختنت دل شکستنت گرم گرفتن ...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

مرگ بی پایان پارت ۳۱

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط