سوزومه: امم، چرا بابا؟ چرا باید وسایلام رو جمع کنم؟
سوزومه: امم، چرا بابا؟ چرا باید وسایلام رو جمع کنم؟
بابات: دخترم ببخشید
مامانت: عزیزم، اینجا چه خبره؟
*داداش سوزومه اسمش: سوزویا*
سوزویا: بابا، میخوای سوزومه رو کجا بفرستی؟
سوزومه: بابا، لطفا بهم جواب بده
بابات: باید ازدواج کنی، با دو نفر
سوزومه: دونفر؟!؟!؟!؟!!!!؟؟؟؟
سوزویا: دونفر؟!؟!؟!؟!!!!؟؟؟؟
مامانت: دونفر؟!؟!؟!؟!!!!؟؟؟؟
*بابات از سر میز شام بلند میشه *
بابات: میلی به غذا ندارم، سوزومه تا هفته ی دیگه کامل وسایلات رو جمع کن، و متاسفم
*بابات میره تو اتاقش *
سوزومه: مامان، بابا داره شوخی میکنه؟ ازدواج اجباری؟ مامان؟؟
مامانت: من نمیدونم، باید باهاش صحبت کنم
*مامانت هم به اتاق میره*
*سوزومه هم به اتاقش میرود *
سوزومه: ازدواج....... اجباری؟ نه، نه بابا داره شوخی میکنه، بعدشم اونم با دو نفر، غیر ممکنه
*همین زمان، مایکی و ایزانا*
ایزانا: ببند بابا، کی گفته سوزومه تو رو به من ترجیح میده
ایزانا: چون من یه پادشاهم و تو رعیت
مایکی: رو مخ من راه نرو ایزانا، تو فوقش پادشاه ماساچوصت باشی بیخیال بابا
ایزانا: چه زری زدی مردک ۱۲۰تایی؟؟
مایکی: همون که شنیدی، پادشاه منطقه ی فقیر نشین
ایزانا: مایکی من تورو میکشمم
مایکی:.....
☆پایان، پارت ۲☆
ادمین: خب خب، تموم، ببخشید کوتاه بود و شرط، پار بعد چهار لایکه
بابات: دخترم ببخشید
مامانت: عزیزم، اینجا چه خبره؟
*داداش سوزومه اسمش: سوزویا*
سوزویا: بابا، میخوای سوزومه رو کجا بفرستی؟
سوزومه: بابا، لطفا بهم جواب بده
بابات: باید ازدواج کنی، با دو نفر
سوزومه: دونفر؟!؟!؟!؟!!!!؟؟؟؟
سوزویا: دونفر؟!؟!؟!؟!!!!؟؟؟؟
مامانت: دونفر؟!؟!؟!؟!!!!؟؟؟؟
*بابات از سر میز شام بلند میشه *
بابات: میلی به غذا ندارم، سوزومه تا هفته ی دیگه کامل وسایلات رو جمع کن، و متاسفم
*بابات میره تو اتاقش *
سوزومه: مامان، بابا داره شوخی میکنه؟ ازدواج اجباری؟ مامان؟؟
مامانت: من نمیدونم، باید باهاش صحبت کنم
*مامانت هم به اتاق میره*
*سوزومه هم به اتاقش میرود *
سوزومه: ازدواج....... اجباری؟ نه، نه بابا داره شوخی میکنه، بعدشم اونم با دو نفر، غیر ممکنه
*همین زمان، مایکی و ایزانا*
ایزانا: ببند بابا، کی گفته سوزومه تو رو به من ترجیح میده
ایزانا: چون من یه پادشاهم و تو رعیت
مایکی: رو مخ من راه نرو ایزانا، تو فوقش پادشاه ماساچوصت باشی بیخیال بابا
ایزانا: چه زری زدی مردک ۱۲۰تایی؟؟
مایکی: همون که شنیدی، پادشاه منطقه ی فقیر نشین
ایزانا: مایکی من تورو میکشمم
مایکی:.....
☆پایان، پارت ۲☆
ادمین: خب خب، تموم، ببخشید کوتاه بود و شرط، پار بعد چهار لایکه
۶.۰k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.