پارت 15
#پارت_15
آقای مافیا ♟🎲
با ناراحتی قبول کردم
بعد از دانشگاه به سمت خونه حرکت کردم
وکل راه و داشتم برنامه میریختم تا امتحان و
پاس بشم
+خب تبری گفت که یکشنبه هفته اینده ازم امتحان میگیره
پس امروز رفتم خونه تکالیفم و انجام میدم
بعد بیو شیمی میخونم برای امتحان
و بعدش میرم اموزشگاه زبان امتحان مربی گری
وقتی رسیدم خونه طبق برنامه ریزی
کارام و انجام دادم
نوبت شیمی خوندن که رسید یکی دو ساعت
خوندم
بعدش برای اینکه خستگیم در بره رفتم پیش داداشم تا یکم زبان یادم بده
وارد اتاق رادمان شدم و گفتم:
+ سلام داداشی
_ سلام
+ میگم میشه یکم زبان انگیلیسی یادم بدی
_ برای چی؟
+ می خوام امروز برم ازمون مربی گری زبان بدم برم کار کنم
_ نیاز نکرده کار کنی
با شیطنت نگاهش کردم و گفتم:
+ اگه اجازه بدی بهت میگم سوسن به چیا علاقه داره
همون موقع از روی تخت بلند شد و کتاباش و اورد و شروع کرد یادم بده
وقتی یکم یاد گرفتم گفت:
_ خب اگه طبق همین نکاتی که بهت گفتم عمل کنی درجا قبولی
حالا نوبت توعه بگی
+ چی بگم؟
اهان یادم اومد خب.... میدونی
سوسن عاشق پیتزاست
_ همین
+ خب.... اگه بازم میخوای بهت بگم
باید بهم یکم شیمی یاد بدی
چون تبری گفته ازم امتحان س.....
_ ازت امتحان سخت میگیره و اگه قبول شدی
اجازه میده بری سر کلاسش
+ اره.از کجا فهمیدی
_ داستانش طولانیه بعدش بهت میگم
و اینکه نمی خواد چیزی بخونی بعد امتحان مربی گریت بهت میگم چیکار کنی
+جدی میگی داداشی
حالا که اینطور شد منم بعد ازمون مربی گریم بهت میگم سوسن از چی دیگه خوشش میاد
#رمان
#مافیا
#عاشقانه
#اسمات
#مافیایی
#roaman
آقای مافیا ♟🎲
با ناراحتی قبول کردم
بعد از دانشگاه به سمت خونه حرکت کردم
وکل راه و داشتم برنامه میریختم تا امتحان و
پاس بشم
+خب تبری گفت که یکشنبه هفته اینده ازم امتحان میگیره
پس امروز رفتم خونه تکالیفم و انجام میدم
بعد بیو شیمی میخونم برای امتحان
و بعدش میرم اموزشگاه زبان امتحان مربی گری
وقتی رسیدم خونه طبق برنامه ریزی
کارام و انجام دادم
نوبت شیمی خوندن که رسید یکی دو ساعت
خوندم
بعدش برای اینکه خستگیم در بره رفتم پیش داداشم تا یکم زبان یادم بده
وارد اتاق رادمان شدم و گفتم:
+ سلام داداشی
_ سلام
+ میگم میشه یکم زبان انگیلیسی یادم بدی
_ برای چی؟
+ می خوام امروز برم ازمون مربی گری زبان بدم برم کار کنم
_ نیاز نکرده کار کنی
با شیطنت نگاهش کردم و گفتم:
+ اگه اجازه بدی بهت میگم سوسن به چیا علاقه داره
همون موقع از روی تخت بلند شد و کتاباش و اورد و شروع کرد یادم بده
وقتی یکم یاد گرفتم گفت:
_ خب اگه طبق همین نکاتی که بهت گفتم عمل کنی درجا قبولی
حالا نوبت توعه بگی
+ چی بگم؟
اهان یادم اومد خب.... میدونی
سوسن عاشق پیتزاست
_ همین
+ خب.... اگه بازم میخوای بهت بگم
باید بهم یکم شیمی یاد بدی
چون تبری گفته ازم امتحان س.....
_ ازت امتحان سخت میگیره و اگه قبول شدی
اجازه میده بری سر کلاسش
+ اره.از کجا فهمیدی
_ داستانش طولانیه بعدش بهت میگم
و اینکه نمی خواد چیزی بخونی بعد امتحان مربی گریت بهت میگم چیکار کنی
+جدی میگی داداشی
حالا که اینطور شد منم بعد ازمون مربی گریم بهت میگم سوسن از چی دیگه خوشش میاد
#رمان
#مافیا
#عاشقانه
#اسمات
#مافیایی
#roaman
۳.۹k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.