پارت

#پارت_14
آقای مافیا ♟🎲

تو همین فکرا بودم که سوسن رشته افکارم و پاره کرد و گفت:

_اهای آفاق چته؟
بد جور تو فکری

+ چی؟
هیچی دارم فکر میکنم چجوری بیام داخل کلاس تبری

_ خب دختر
مگه نگفتی پول پرست

+ اسکل من پول دارم خر هنوزم که نرفتم امتحان بدم برای اموزشگاه زبان

_ اره راست میگی
فهمیدم!

+ خب بنال

_میری پیشش و التماسش میکنی...

+ گو*ه میخورم اینکار کنم

_ گاو بزار حرفم تموم بشه
میری التماسش میکنی اگه قبول نکرد
بهش میگی هر کاری بگین میکنم

+ اون وقت چرا اینو بگم

_چون قبلا دختر خاله من توی این دانشگاه بوده
و تبری با اون. همین کارو کرده
میگفت رفته التماسش کرده و گفته هر کاری بگین
میکنم
تبری هم ازش یه امتحان سخت گرفت

+مطمئنی اینکار میکنه و چیزی بیشتر از این نمیخواد

_ انشاالله که نمی خواد

به حرف سوسن اعتماد کردم و
قبل از اینکه تبری می خواست بیاد سر کلاس
رفتم و التماس کردم


و اونم گفت که ازم امتحان خیلی سخت میگیره
و اگه قبول نشدم اجازه نمیده بیام تو کلاس

بعد از این حرفش بهش گفتم:

+ ولی استاد من میخوام سر کلاستون باشم

_ پس تلاش کن قبول شی تو امتحان

+ اگه نشدم

پوزخندی زد و گفت

_ بهم باید یک تومان بدی

با ناراحتی قبول کردم
دیدگاه ها (۰)

#پارت_15آقای مافیا ♟🎲با ناراحتی قبول کردمبعد از دانشگاه به ...

#پارت_16آقای مافیا♟🎲_ امم باشه معامله خوبیه+میدونمبه سمت اتا...

#پارت_13آقایمافیا♟🎲+گگگگگگ راستی داشی از کیه روش کراشی_از وق...

#پارت_12آقای مافیا ♟🎲+ اره حالا این کارت چیه_ببین ابجی این ک...

چرا واقعا حس میکنین من دوستون ندارم چرا فکر میکنین برام مهم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط