هیولای تاریک من پارت ۱۳

نکته"بعد جونگکوک می‌خواست بدونه من باکره م یا نه هنوز دخترم یا زنم. چون اگه زن بودم. قبلا با کسی بود منو همین‌جوری الان می‌فرستاد خونم بدش میاد از زنا بعد فکر می‌کرد منم زنم. ولی دختر بودم حتی نذاشتم یه پسر بهم نزدیک بشه😈

جونگ‌کوک یه لحظه ساکت شد... نفسش تو سینه حبس شده بود، نگاهش از بالا تا پایینِ صورتمو برانداز کرد، نه با شهوت، نه با لذت... با یه جور خشم سرد، با یه شکِ عمیق. انگار دنبال چیزی می‌گشت، یه نشونه، یه تایید، یه رد.

با صدای خش‌دار و بمش گفت:
– «دروغ نگو.»
صدام نلرزید، فقط آروم، لبخند زدم، همون‌طور که تو بغلش بودم، نگاش کردم:
– «چرا باید دروغ بگم؟ مگه قراره باهام ازدواج کنی؟»

لباش یه لحظه کشیده شد به یه لبخند عصبی، ولی چشم‌هاش... نه، اون نگاه مثل یه زخم باز بود، پر از وحشت.
آروم‌تر گفت:
– «اگه دختر باشی... یعنی هنوز دست نخورده‌ای... یعنی هیچ‌کس تورو نشکسته...»

خم شد، صورتش رو نزدیک گردنم آورد، گرمای نفسش پوستمو سوزوند:
– «پس چرا انقدر راحتی؟ چرا نمی‌ترسی از من؟»

زیر گوشش زمزمه کردم:
– «چون نمی‌خوام ازت بترسم. چون اگه تو هم مثل اون هیولاهایی باشی که فقط دنبال تنِ دخترا هستن... دیگه فرقی نمی‌کنی با بقیه. اما تو فرق داری، نه؟»

جونگ‌کوک پلک نزد. یه لحظه انگار زمان وایساد. بعد با یه حرکت سریع، محکم بغلم کرد، صداش آروم ولی پر از تهدید بود:
– «اگه دختر باشی... دیگه مال خودمی. نمی‌ذارم کسی حتی اسمتو زمزمه کنه. اگه دروغ گفته باشی... منم دیگه هیولا نمی‌مونم، خود شیطون می‌شم.»

نفس کشیدن سخت شده بود. قلبم داشت تو سینم می‌کوبید. ولی لبخندم از رو لبم نرفت.
– «پس از کجا می‌خوای مطمئن شی؟»

اون لحظه بود که نگاهش عوض شد. یه چیزی تو وجودش ترک خورد. دستش آروم رفت پشت کمرم... ولی نه برای لمس، برای نگه داشتن.
– «صبر می‌کنم. تا وقتی خودت بخوای بگی. تا وقتی خودت بخوای مال من شی. اگه واقعا... دختری.»

صدام میلرزید اما لبخندم نه:
– «اگه نبودم چی؟»
جونگ‌کوک زمزمه کرد:
– «اون‌وقت هیچ‌وقت دیگه نگات نمی‌کنم. می‌فرستمت خونه‌تون. واسه همیشه.»

و همون لحظه فهمیدم... این هیولا، از همه مردای دنیا، بیشتر دلش یه دخترِ سالم و بی‌گناه می‌خواست... چون خودش هیچ‌وقت نتونسته بود سالم بمونه

ولی انصاف نیست 🤔
دیدگاه ها (۰)

هیولای تاریک من پارت ۱۴

هیولای تاریک من پارت ۱۵

هیولای تاریک من پارت دوازدهم

هیولای تاریک من پارت یازدهم

black flower(p,317)

ادامه پارت قبل با صدای یه سول افکارش پرید و به نگاه زیبایش پ...

ارمان عشق و نفرت پارت 5صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط