فیک کوک ( امید عشق ) پارت ۱۴
از زبان ا/ت :
گاز میگرفت خیلی دردم میومد برای همین ناله های کوچیک میکردم بعد از یکی دو دقیقه ولم کرد و اومد کنارم دراز کشید و گفت : برای امشب بسه
خیالم راحت شد خودمم خیلی خسته بودم از درد داشتم میمردم از درد اشکم درومده بود و بلن بلند گریه میکردم اوضاعم خیط بود جونگ کوک گفت : چیه ؟ چت شده ؟
گفتم : چشم شده ؟! دارم از درد میمیرم
گفت : اشکال نداره
چی ؟؟؟!!!!! مغزم داشت با این حرفش میترکید
بازم گریه هام شروع شد و این دفعه بلند تر هم شد
گفت : می خوای بری تو وان ؟
گفتم : آ..آره
بلند شد و برآید استایل بغلم کرد و برد طبقه ی پایین توی حموم منو گذاشت توی وان و شیر آب گرم رو باز کرد هوففففف آخش دردم کم کم داشت کمتر میشد رومو کردم سمت جونگ کوک دیدم دستش روی لبه ی وانه و خوابیده من دارم از درد میمیرم این گرفته خوابیده ولی خدایییش خیلی کیوت میشه توی خواب داشتم موهاشو نوازش میکردم که سرشو آورد بالا و با چشمایی که به زور داشت باز میشد نگام میکرد از ترس داشتم سکته میکردم
با حالت خوابالودی گفت : چیکارم داری ؟ بزار بخوابم دیگه !
گفتم : برو بگیر تو جات بخواب منم میرم توی اتاق جینا
گفت : لازم نکرده . دردت کمتر شده ؟
هه منو باش میخواستم خواب این راحت باشه
گفتم : آره بهترم
گفت : پس کمکت میکنم خودتو خشک کنی بعدش میریم بالا میگیریم میخوابیم
تایید کردم و با کمک اون بلند شدم و با حوله خودم رو خشک کردم داشتیم برام لباس آورد و پوشیدم
داشتیم از پله ها بالا میرفتیم که شکمم درد گرفت ولی مطمئن بودم بخاطر امشب نبود ولی بدجور حالم رو گرفت این باعث شد که .....
بچه ها ببخشید کم مینویسم . الان که دارم مینویسم نصفه شبه و من واقعا خوابم میاد فردا هم کلاس زبان دارم اگه تونستم واقعا پارت بعد رو میزارم . قول میدم . مرسی که خواندی . حمایتم کنید خداحافظ 💜💜🤳💜🤳💜💌💌💌💌💌💌💌
گاز میگرفت خیلی دردم میومد برای همین ناله های کوچیک میکردم بعد از یکی دو دقیقه ولم کرد و اومد کنارم دراز کشید و گفت : برای امشب بسه
خیالم راحت شد خودمم خیلی خسته بودم از درد داشتم میمردم از درد اشکم درومده بود و بلن بلند گریه میکردم اوضاعم خیط بود جونگ کوک گفت : چیه ؟ چت شده ؟
گفتم : چشم شده ؟! دارم از درد میمیرم
گفت : اشکال نداره
چی ؟؟؟!!!!! مغزم داشت با این حرفش میترکید
بازم گریه هام شروع شد و این دفعه بلند تر هم شد
گفت : می خوای بری تو وان ؟
گفتم : آ..آره
بلند شد و برآید استایل بغلم کرد و برد طبقه ی پایین توی حموم منو گذاشت توی وان و شیر آب گرم رو باز کرد هوففففف آخش دردم کم کم داشت کمتر میشد رومو کردم سمت جونگ کوک دیدم دستش روی لبه ی وانه و خوابیده من دارم از درد میمیرم این گرفته خوابیده ولی خدایییش خیلی کیوت میشه توی خواب داشتم موهاشو نوازش میکردم که سرشو آورد بالا و با چشمایی که به زور داشت باز میشد نگام میکرد از ترس داشتم سکته میکردم
با حالت خوابالودی گفت : چیکارم داری ؟ بزار بخوابم دیگه !
گفتم : برو بگیر تو جات بخواب منم میرم توی اتاق جینا
گفت : لازم نکرده . دردت کمتر شده ؟
هه منو باش میخواستم خواب این راحت باشه
گفتم : آره بهترم
گفت : پس کمکت میکنم خودتو خشک کنی بعدش میریم بالا میگیریم میخوابیم
تایید کردم و با کمک اون بلند شدم و با حوله خودم رو خشک کردم داشتیم برام لباس آورد و پوشیدم
داشتیم از پله ها بالا میرفتیم که شکمم درد گرفت ولی مطمئن بودم بخاطر امشب نبود ولی بدجور حالم رو گرفت این باعث شد که .....
بچه ها ببخشید کم مینویسم . الان که دارم مینویسم نصفه شبه و من واقعا خوابم میاد فردا هم کلاس زبان دارم اگه تونستم واقعا پارت بعد رو میزارم . قول میدم . مرسی که خواندی . حمایتم کنید خداحافظ 💜💜🤳💜🤳💜💌💌💌💌💌💌💌
۴.۶k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.