ب سودای تو مشغولم

بہ سودای تـو مشغولم
زِ غوغاۍ جهــــان فارغ
#وحشی_بافقی
دیدگاه ها (۱)

اگر بگویی بیا برویم شمال از راه جاده هرازمن موهایم را فر می‌...

بگذار، هر ثانیهحال تو خوب باشدبگذار رفتنی ها بروند، و ماندنی...

باران به‌زبان مادری‌ام حرف می‌زند ...به‌زبان گل‌ها ...قایق‌ه...

چقدر حرف برای تو دارم و هر باردر آب و تابِ تماشا توانِ گفتن ...

ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیمامید ز هر کس که بریدیم، بریدی...

🌱🍒گفتم ز کار برد مرا خنده کردنتخندید و گفت من به تو کاری ندا...

شـب از بال قنارے می‌ڪَذرد!می‌نشینـد بر شاخہ‌هاےِ ڪشیـده‌ےِ د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط