black flower(p,158)

black flower(p,158)

خانم جئون محض اطمینان پرسید و پسرش که از گیجی در اومده بود. به صدا دراومد.

جونگکوک: مامان... لطفا !

خانم جئون بدون توجه به پسرش ادامه داد.

م/ج: فکر کنم داشته باشی.... داری؟

شیومین نفسش رو حبس کرد و امیدوار نگاهش رو به تهیونگ دوخت..

تو دلش دعا کرد؛

قول می داد که هر یکشنبه کلیسا بره و آدم بهتری بشه اگه فقط.....

تهیونگ بعد چند ثانیه مکث جواب خانم جئون رو داد.

تهیونگ: نه ندارم.

خانم جئون ابروهاش رو برای شیومین بالا انداخت.

از رایحش که شیرین تر شده بود و صورتش که می درخشید حتی از چند کیلومتری هم میشد خوشحالیش رو تشخیص داد....

بر خلاف مادر جونگکوک ، شیومینی بود که با عصبانیت لب پایینیش رو بین دندوناش گرفته بود و پوستش رو می جوید.

ویو شیومین

دلش می خواست همین حالا سر اون پسر لعنتی کیم تهیونگ رو به بدترین و دردناکترین روش از تنش جدا کنه....

حدس زدنش سخت نبود کسی که جونگ کوک رو اغوا کرده بود و بینشون فاصله انداخته بود کسی جز کیم تهیونگ نبود.....

فاک بهش....

حتی شب رو کنار هم گذرونده بودند!

این تیشرت رو قبلا توی تن نامزدش دیده بود...

اون امگا در آخر یک میان وعده برای آلفا بود اما فکر کردن به اتفاقی که بینشون افتاده بود بازم دردناک بود....
دیدگاه ها (۲)

black flower(p,159)

black flower(p,160)

black flower(p,157)

black flower(p,156)

black flower(p,317)

black flower(p,325)

black flower(p,238)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط