فصل عشق خونین

فصل۲ 《عشق خونین 》
پارت ۹۱

از کالسکه پایین شدن و هوا خیلی تاریک بود و همچنین باد تندی می‌وزید ات نگاهش را دور ور دوخت جای وحشت ناکی بود
جیمین دست ات را در دست اش قفل کرد و راهی شدن سمته قبر ها ...
دال و یورام عقب تر از آن ها قدم برمیداشت آن
ات : کی مادرت رو از دست دادی ؟
جیمین : یک سالی میشه
ات : اشکالی نداره بپرسم که پدرت رو کی از دست دادی
جیمین: دو سالی میشه ...
ات : امم ناراحت شدم
جیمین : چطور .. بخاطر پدرم
ات : نه ... یعنی آره ناراحت که شدم ولی این ناراحت ترم میکنه که مادرت رو ندیدم
جیمین زود نگاهش را به ات دوخت و گفت
جیمین : چرا ؟
ات : خب همیشه دلم خواست مادرت رو ببینم کنجکاوم بودم که چهرش چجوری هستش تو به کی رفتی مادرت یا پدرت
اخره حرفش خنده ای کرد ...
جیمین : پس یعنی کنجکاو هستی که من به کی رفتن آره
ات : آره خب ...
جیمین : خب به نظرت بچه ما به کی میره
ات : اممم خب معلومه که به تو میره
جیمین : به نظرم لباش به تو میره
ات : نه فکر کنم که لباش مثل لب های غنچه ای تو میشه
جیمین : لب هایه من غنچه ای هستی
ات با دست اش موهای بلندش را پشت گوشش انداخت و گفت
ات : آره خب ...
جیمین خنده ای کرد و گفت
جیمین : بعدا حرف میزنیم
بلخره از قبر ها گذرا کردن و رسیدن به قبر مادر جیمین .... جیمین رو زمین نشست و دستی به خاک رو قبر گذاشت
جیمین: مامانی حالت چطوره خوبی دلم برات خیلی تنگ شده ...
ات هم کنارش رو زمین نشست و دستش را گذاشت رو دست جیمین
جیمین : مادر یادت میاد همیشه از یه دختر میگفتی بهم ... ببین الان پیشمه
ات خنده غمگینی رو لب هایش نشست و سکوت کرد ... اشکی از گوشه چشم اش سرازیر شد و زود پاکش کرد و گفت
جیمین : خب پاشو بریم ات
هر دو از رو زمین بلند شدن و سمته راه رو دوباره برگشت کردن دست تو دست قدم میزدن
ات : عکسی نداری از مادرت
جیمین : چرا دارم عزیزم نشونت میدم
ات : ممن...
تا ....
دیدگاه ها (۱)

فصل۲ 《 عشق خونین 》پارت ۹۲تا میخواست تشکر کنه پاش به سنگ گیر ...

فصل۲ 《عشق خونین 》پارت ۹۳با دست اش صورت ات را قاب گرفت و ب*وس...

فصل۲ 《عشق خونین 》پارت ۹۰ جیمین : یادته بهت گفته بودم که موها...

اسلاید آخری اتاق جیمین

( گناهکار ) ۸۰ part جیمین بازو های همسرش رو فشرد و گفت : به ...

چرا حرف منو باور نمیکنی

فیک عشق وحشی قسمت چهارم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط