ما قوم سرخوشیم، از پُشتِ کوروشیم
ما قوم سرخوشیم، از پُشتِ کوروشیم
سرگرمِ اِسکی رو خونِ سیاوشیم.
راحت حکیم میشیم، از حُکما جیم میشیم،
با هم یه تیم میشیم، «عباسو» میکُشیم.
تو عکسا مانکنیم، «بودا»ی روشنیم،
هی گاف میدیم و باز لاف میزنیم،
دنیا رو بُرده آب، ماها رو بُرده خواب،
تنها تو تختخواب شکل تهمتنیم.
شیرِ سماوریم، تقدیمِ داوریم
رو موجِ جزر و مَد دائم شناوریم
با هم ولی جدا، صد دستِ بیصدا،
قابیله اِسمِ ما... با هم برادریم.
میترسیم از لولو، از فکر و جستجو،
دائم میگیم: نپرس! دائم میگیم: نگو!
این قوم پاپتی، تو عصر لعنتی،
خوند از "شریعتی" با باد تو گلو.
تو حوضِ نقاشی، ادرار میکنیم
عکسِ تو آینه رو انکار میکنیم
با دشمنی که نیست پیکار میکنیم
درهای رحمتو دیوار میکنیم
با خنده قاتلو بردار میکنیم
یه اشتباهو هِی تکرار میکنیم.
تَکرار میکنیم،
تَکرار میکنیم.
آحادِ مردمیم، تو وهممون گُمیم
درگیر تعارفِ حقِ تقدمیم
با خونِ آریا، سر تا به پا ریا
مثلِ زامیبیا محتاجِ گندمیم.
همکارِ تلخکیم، پشتِ یه عینکیم
مشغولِ اعتراض با ضربِ تُنبکیم
تسلیم و بیچراغ، مثل یه فحشِ داغ،
تو ابری از کلاغ، مثل مترسکیم.
محبوس و ناامید، تو حسرتِ کلید
شُستیم جوونیِ زنها رو با اسید
میترسیم از کتاب، از حرفای حساب
حتی تو «انقلاب» از پرچم سف�...
ادامه متن در اولین کامنت
سرگرمِ اِسکی رو خونِ سیاوشیم.
راحت حکیم میشیم، از حُکما جیم میشیم،
با هم یه تیم میشیم، «عباسو» میکُشیم.
تو عکسا مانکنیم، «بودا»ی روشنیم،
هی گاف میدیم و باز لاف میزنیم،
دنیا رو بُرده آب، ماها رو بُرده خواب،
تنها تو تختخواب شکل تهمتنیم.
شیرِ سماوریم، تقدیمِ داوریم
رو موجِ جزر و مَد دائم شناوریم
با هم ولی جدا، صد دستِ بیصدا،
قابیله اِسمِ ما... با هم برادریم.
میترسیم از لولو، از فکر و جستجو،
دائم میگیم: نپرس! دائم میگیم: نگو!
این قوم پاپتی، تو عصر لعنتی،
خوند از "شریعتی" با باد تو گلو.
تو حوضِ نقاشی، ادرار میکنیم
عکسِ تو آینه رو انکار میکنیم
با دشمنی که نیست پیکار میکنیم
درهای رحمتو دیوار میکنیم
با خنده قاتلو بردار میکنیم
یه اشتباهو هِی تکرار میکنیم.
تَکرار میکنیم،
تَکرار میکنیم.
آحادِ مردمیم، تو وهممون گُمیم
درگیر تعارفِ حقِ تقدمیم
با خونِ آریا، سر تا به پا ریا
مثلِ زامیبیا محتاجِ گندمیم.
همکارِ تلخکیم، پشتِ یه عینکیم
مشغولِ اعتراض با ضربِ تُنبکیم
تسلیم و بیچراغ، مثل یه فحشِ داغ،
تو ابری از کلاغ، مثل مترسکیم.
محبوس و ناامید، تو حسرتِ کلید
شُستیم جوونیِ زنها رو با اسید
میترسیم از کتاب، از حرفای حساب
حتی تو «انقلاب» از پرچم سف�...
ادامه متن در اولین کامنت
۱.۹k
۲۲ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.