شبها که میگیرد دلم...
شبها که میگیرد دلم...
یاد تو را تن میکنم...
تنها به یاد بودنت...
احساس بودن میکنم...
خود را بغل میگیرمو...
از بین این دیوار ها...
تنها به شوق یاد تو...
سودای رفتن میکنم...
وقتی که جای خالیت...
خود را نمایان میکند...
من در هجوم اشکها...
احساس مردن میکنم...
کم دارد آغوش تورا...
این دستهای خسته ام...
دور از هم آغوشی تو...
حس بریدن میکنم...
به این فکرهای لعنتی...
این خاطرات گم شده...
آخر کجای ای جهان...
از عشق دیدن میکنم...
این بغضهای تو به تو...
این اشکهای خود به خود...
تا کی من این اندوه را...
باخود کشیدن میکنم...
دلتنگ هستم خوب من...
ای کاش برگردی به من...
شبها که میگیرد دلم یاد تورا تن میکنم....
یاد تو را تن میکنم...
تنها به یاد بودنت...
احساس بودن میکنم...
خود را بغل میگیرمو...
از بین این دیوار ها...
تنها به شوق یاد تو...
سودای رفتن میکنم...
وقتی که جای خالیت...
خود را نمایان میکند...
من در هجوم اشکها...
احساس مردن میکنم...
کم دارد آغوش تورا...
این دستهای خسته ام...
دور از هم آغوشی تو...
حس بریدن میکنم...
به این فکرهای لعنتی...
این خاطرات گم شده...
آخر کجای ای جهان...
از عشق دیدن میکنم...
این بغضهای تو به تو...
این اشکهای خود به خود...
تا کی من این اندوه را...
باخود کشیدن میکنم...
دلتنگ هستم خوب من...
ای کاش برگردی به من...
شبها که میگیرد دلم یاد تورا تن میکنم....
۱.۱k
۰۴ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.