کاردشلریم/اکیپ ۵ نفره/پارت ۲
امیدوارم خوشتون بیاد...
#برک
رفتیم بالا و دیدیم که تولگا هم کلاس ما افتاده خیلی خوشحال شدیم اما بعد چند دقیقه ۵ تا دختر اومدن توی کلاسمون و فهمیدیم باهاشون همکلاسیم سارپ هول گفت:اووو عجب دخترایی!
ولی بعد تولگا زد توی ذوق همه مون و گفت که پرورشگاهین و یه دختر مو فر فری بود که گفت دختر عمومه همون دختره تا دیدتش گفت:ای بابا تولگا تو اینجا چیکار میکنی؟!تولگا هم گفت:ببخشید مصدق اوقاتتون شدم خانم آیبیکه
آیبیکه:حرف اضافی نزن بابا رو مخ!...
تولگا هم گفت:من یا تو؟
#نباحت
توی اتاق عاکیف بودم که یهو یه تصمیمی گرفت و بهم گفت برو کلاس ۱۱B که پسرت و دوستاش اونجا هستن تا روز اولی بهشون فشار نیاد نباحت!..
منم گفتم که باشه بابا عاکیف هم گفت:آفرین سانا/آفرین بهت
رفتم کلاس 11B رو پیدا کردم و وقتی واردش شدم با همون دخترای پرورشگاهی که عاکیف در موردشون حرف میزد رو به رو شدم....
سوس:تولگا میام دهنتو پر خ*ن میکنم ها..حرف اضافی نزن-_-
منم که نمی خواستم بهشن توهین کنم چون با سختی و تلاش فراوان اومده بودن کالج گفتم:دخترا لطفا دعوا رو ادامه ندید و شما کوتاه بیاید و بشینید سر جاتون اما کوتاه نیومدن که نیومدن!
خلاصه اونقدر دعوا طول کشید که همه رفتن دم در کلاس و
آیبیکه:شقققق .... به تولگا سیلی زد
دوروک هم طاقت نیاورد و آیبیکه رو حول داد و و گفت:تو چیکار میکنی دختر... منم که از کار دوروک عصبانی شدم گفتم:بسهههه دوروکککک تمومش کنننن.... همه جا ساکت شد...
#سوسن
همه جا رو سکوت برداشت ولی آیبیکه خورده بود به دیوار منم که سکوت و شکستم و آیبیکه رو بلند کردم و با نباحت خانم و آیبیکه و سارپ و عمر و اوعلجان رفتیم اتاق بهداشت... آیبیکه رو پانسمان کردم خدا رو شکر زخمش اونقدر عمیق نبود... تا اومدیم بیرون توی راهرو اولجان گفتش:بچه ها واقعا ازتون عذر خواهی می کنیم....
نباحت:آره واقعا اگه اتفاقی افتاد حتما به ما بگین... عمر می خ است حرف بزنه که من حرفش رو قطع کردم و گفتم:چوک تشکردلیم/خیلی ممنونم و بعد دست آیبیکه رو گرفتم و همینکه دو قدم رفیتم ۴ تایی از پیشمون رد شدن و عمر گفت:خیلی خواهش میکنم-_-
سوسن:آیبیکه این پسره چرا انقدر رو مخمه ....همش دلم می خواد یه پس کتکش بزنم...
آیبیکه:دختر ول کن بابا
اما من تلافی کردم.....
#یازگی #آسیه #اونور #دوروک #آسدور #لیزگه #سوسن #ییعیت #عمر #سوسعم #ملیس #آیبیکه #رجب #برک #آیبر #ایلول #یاسمین #برکعلی #تولگا #یاستول #نیلسو #جمیله #جمتول #جیهان #اوعلجان #خواهران_و_برادرانم #سریال #سریال_ترکی بایییی...
#برک
رفتیم بالا و دیدیم که تولگا هم کلاس ما افتاده خیلی خوشحال شدیم اما بعد چند دقیقه ۵ تا دختر اومدن توی کلاسمون و فهمیدیم باهاشون همکلاسیم سارپ هول گفت:اووو عجب دخترایی!
ولی بعد تولگا زد توی ذوق همه مون و گفت که پرورشگاهین و یه دختر مو فر فری بود که گفت دختر عمومه همون دختره تا دیدتش گفت:ای بابا تولگا تو اینجا چیکار میکنی؟!تولگا هم گفت:ببخشید مصدق اوقاتتون شدم خانم آیبیکه
آیبیکه:حرف اضافی نزن بابا رو مخ!...
تولگا هم گفت:من یا تو؟
#نباحت
توی اتاق عاکیف بودم که یهو یه تصمیمی گرفت و بهم گفت برو کلاس ۱۱B که پسرت و دوستاش اونجا هستن تا روز اولی بهشون فشار نیاد نباحت!..
منم گفتم که باشه بابا عاکیف هم گفت:آفرین سانا/آفرین بهت
رفتم کلاس 11B رو پیدا کردم و وقتی واردش شدم با همون دخترای پرورشگاهی که عاکیف در موردشون حرف میزد رو به رو شدم....
سوس:تولگا میام دهنتو پر خ*ن میکنم ها..حرف اضافی نزن-_-
منم که نمی خواستم بهشن توهین کنم چون با سختی و تلاش فراوان اومده بودن کالج گفتم:دخترا لطفا دعوا رو ادامه ندید و شما کوتاه بیاید و بشینید سر جاتون اما کوتاه نیومدن که نیومدن!
خلاصه اونقدر دعوا طول کشید که همه رفتن دم در کلاس و
آیبیکه:شقققق .... به تولگا سیلی زد
دوروک هم طاقت نیاورد و آیبیکه رو حول داد و و گفت:تو چیکار میکنی دختر... منم که از کار دوروک عصبانی شدم گفتم:بسهههه دوروکککک تمومش کنننن.... همه جا ساکت شد...
#سوسن
همه جا رو سکوت برداشت ولی آیبیکه خورده بود به دیوار منم که سکوت و شکستم و آیبیکه رو بلند کردم و با نباحت خانم و آیبیکه و سارپ و عمر و اوعلجان رفتیم اتاق بهداشت... آیبیکه رو پانسمان کردم خدا رو شکر زخمش اونقدر عمیق نبود... تا اومدیم بیرون توی راهرو اولجان گفتش:بچه ها واقعا ازتون عذر خواهی می کنیم....
نباحت:آره واقعا اگه اتفاقی افتاد حتما به ما بگین... عمر می خ است حرف بزنه که من حرفش رو قطع کردم و گفتم:چوک تشکردلیم/خیلی ممنونم و بعد دست آیبیکه رو گرفتم و همینکه دو قدم رفیتم ۴ تایی از پیشمون رد شدن و عمر گفت:خیلی خواهش میکنم-_-
سوسن:آیبیکه این پسره چرا انقدر رو مخمه ....همش دلم می خواد یه پس کتکش بزنم...
آیبیکه:دختر ول کن بابا
اما من تلافی کردم.....
#یازگی #آسیه #اونور #دوروک #آسدور #لیزگه #سوسن #ییعیت #عمر #سوسعم #ملیس #آیبیکه #رجب #برک #آیبر #ایلول #یاسمین #برکعلی #تولگا #یاستول #نیلسو #جمیله #جمتول #جیهان #اوعلجان #خواهران_و_برادرانم #سریال #سریال_ترکی بایییی...
۲.۳k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.