(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۷۶
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۷۶
یه هفته بعد/
ویو ا/ت : یه هفته گذشته و من اصلن نمیتونم پیش هوسوک باشم همش حالم بد میشه و میرم بالا میارم دیگه داره از دستم ناراحت میشه میگه تو دیگه منو نمیخای
اما من هوسوکو خیلی دوسش دارم
نمیدونم چه مرگم شده آخه
هوفففف...
ولی امشب جبران میکنم براش .....
فردا عقد جی ووعه با جین بیشتر آشنا شدن و
جی وو واقعن دوسش داره
میونگم الان باهاش میریم بیمارستان تا جنسیت بچه اشو ببینیم ذوق دارم براش
هوسوک : ا/ت آماده شدی
ا/ت : اره اومدم
میونگ : ا/ت مامنتظر توایما
جیمین : همیشه اینجوریه
انگار میریم عروسی انقدر لفتش میده
ا/ت : هوففف اومدم بابا چقدر غر میزنید
بریم
........
بیمارستان/
پرستار : عزیزم مبارکت باشه بچتون پسره
میونگ : .....عااا ممنونم مرسیییییییییییی
جیمین : یسسسسسسسس یسسسسسس
هوسوک و ا/ت : 😂مبارکتون باشه امیدوارم بچه مث میونگ بشه
شبیه باباش نشه خدایی نکرده
جیمین : گمشو بابا
ا/ت : *دوباره حالت تهوع گرفته ولی سعی میکنه خودشو کنترل کنه
پرستار : خانم چیشده خوبین
ا/ت : عاممم...آره ..آره خوبم
هوسوک : خانم پرستار یه یه ماهی هرچی میرم پیشش حالت تهوع میگیره
پرستار : عامم....خب عزیزم از کی تاحالا پر*یود نشدی
ا/ت : چی؟ اینجا بگم جلو اینا
پرستار : عامم اگه مشکلی نداره اخه میخام ببینم شماهم باردارید یا نه
ا/ت :.............من ...خب یه دو ماهیه
پرستار : لدفن شما روی این تخت بخابید باید با یه دستگاه دیگه چک کنم....
.........
هوسوک : .........
پرستار :.........تبریک میگم شما هم باردارید
ا/ت : هاااا؟
هوسوک :...........عاممم
پرستار : خوشحال نشدید
ا/ت : عااا چرااا هنوز تو شوکم آخه
پرستار : هنوز کوچیکه فقط میشه گفت حامله اید هنوز جنسیتش مشخص نیس
من رفتم دیگه لدفن هر دوتون مراقب خودتون باشید
هوسوک : ممنون
.....
*ا/ت و بغل میکنه
مرسیی ا/ت مرسی گلم
ا/ت : هه عاممم منم ممنونم
*دوباره حالت تهوع گرفته
*هوسوک ازش جدا میشه
جیمین : اه اه اه حالم به هم خورد
میونگ : زهر مار تو خودت بغلم نکردی
جیمین : عاممم....خب بیا بغلم
*بغلش میکنه
هوسوک : بعد به ما میگه اه اه اه
ا/ت : خب بچه ها فردا عقد جی وو عه بریم یه لباس بخریم
میونگ : اره
*دخترا جلو تر میرن
جیمین : هوسوک جان بریم که دوباره جیبامونو خالی کنیم بیایم
هوسوک : اصن تو ذوقم خورد
........
یه هفته بعد/
ویو ا/ت : یه هفته گذشته و من اصلن نمیتونم پیش هوسوک باشم همش حالم بد میشه و میرم بالا میارم دیگه داره از دستم ناراحت میشه میگه تو دیگه منو نمیخای
اما من هوسوکو خیلی دوسش دارم
نمیدونم چه مرگم شده آخه
هوفففف...
ولی امشب جبران میکنم براش .....
فردا عقد جی ووعه با جین بیشتر آشنا شدن و
جی وو واقعن دوسش داره
میونگم الان باهاش میریم بیمارستان تا جنسیت بچه اشو ببینیم ذوق دارم براش
هوسوک : ا/ت آماده شدی
ا/ت : اره اومدم
میونگ : ا/ت مامنتظر توایما
جیمین : همیشه اینجوریه
انگار میریم عروسی انقدر لفتش میده
ا/ت : هوففف اومدم بابا چقدر غر میزنید
بریم
........
بیمارستان/
پرستار : عزیزم مبارکت باشه بچتون پسره
میونگ : .....عااا ممنونم مرسیییییییییییی
جیمین : یسسسسسسسس یسسسسسس
هوسوک و ا/ت : 😂مبارکتون باشه امیدوارم بچه مث میونگ بشه
شبیه باباش نشه خدایی نکرده
جیمین : گمشو بابا
ا/ت : *دوباره حالت تهوع گرفته ولی سعی میکنه خودشو کنترل کنه
پرستار : خانم چیشده خوبین
ا/ت : عاممم...آره ..آره خوبم
هوسوک : خانم پرستار یه یه ماهی هرچی میرم پیشش حالت تهوع میگیره
پرستار : عامم....خب عزیزم از کی تاحالا پر*یود نشدی
ا/ت : چی؟ اینجا بگم جلو اینا
پرستار : عامم اگه مشکلی نداره اخه میخام ببینم شماهم باردارید یا نه
ا/ت :.............من ...خب یه دو ماهیه
پرستار : لدفن شما روی این تخت بخابید باید با یه دستگاه دیگه چک کنم....
.........
هوسوک : .........
پرستار :.........تبریک میگم شما هم باردارید
ا/ت : هاااا؟
هوسوک :...........عاممم
پرستار : خوشحال نشدید
ا/ت : عااا چرااا هنوز تو شوکم آخه
پرستار : هنوز کوچیکه فقط میشه گفت حامله اید هنوز جنسیتش مشخص نیس
من رفتم دیگه لدفن هر دوتون مراقب خودتون باشید
هوسوک : ممنون
.....
*ا/ت و بغل میکنه
مرسیی ا/ت مرسی گلم
ا/ت : هه عاممم منم ممنونم
*دوباره حالت تهوع گرفته
*هوسوک ازش جدا میشه
جیمین : اه اه اه حالم به هم خورد
میونگ : زهر مار تو خودت بغلم نکردی
جیمین : عاممم....خب بیا بغلم
*بغلش میکنه
هوسوک : بعد به ما میگه اه اه اه
ا/ت : خب بچه ها فردا عقد جی وو عه بریم یه لباس بخریم
میونگ : اره
*دخترا جلو تر میرن
جیمین : هوسوک جان بریم که دوباره جیبامونو خالی کنیم بیایم
هوسوک : اصن تو ذوقم خورد
........
۱۹.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.