(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۷۵
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۷۵
جی وو : بریم
ویو ا/ت : مامان درو برای سوکجین باز کرد
روی مبل نشسته بودن با خانواده
جی وو هم همینطور غر میزد
جی وو : اصلن پسره خوشگله..
باید خوشگل باشه قدشم بلند ب...عااا.ممم
*سوکجینو میبینه(ماتش زده😂😂)
جی وو : عا سلام
م سوکجین : عاا سلام چه دختر خوشگلی الکی نیست جین عاشقش شده
جی وو : عو بله ممنون
م ا/ت : دخترم برو قهوه بیار
جی وو : چشم خاله
تو آشپز خونه/
ا/ت : اهم ...خوب دختر چطوره
جی وو : خیلی خوشگله اصن فکرشو نمیکردم
ا/ت : بهت گفتم که
قهوه هارو میبره/
پ ا/ت : خوب دخترم بیا اینجا
جی وو : بله عمو
پ ا/ت : اشکال نداره جای بابات ...عام خب
جی وو : نه عمو اشکال نداره
تازه الانم که من...ندارمشون هیچ کدومو
پ ا/ت : باشه گلم ناراحت نباش
...
اهم خب آقای کیم از شغلتون بگین
جی ووی مارو کجا دیدین
جین : خب من سرهنگ دوم اداره کره هستم شغلم با آقای جانگ
هوسوک : میتونی هوسوک صدام کنی
جین : چشم قربا..یعنی بله هوسوک
با هوسوک شغلمون یکیه منم مامور مخفی هستم و جی وو رو وقتی اومده بود اداره برای دیدن هوسوک دیدم و خب ..بله دیگه
۲ ساعت بعد/
پ ا/ت : *آروم
دخترم تو نظرت چیه
دوسش داری
جی وو : عام...خب
پ ا/ت : اگه راحت نیستی میتونی به ا/ت بگی
جی وو : نه خب چون پسره خوبیه و همکار هوسوکه فکر میکنم پسر خوبیه
پ ا/ت : پس مبارکه گلم
پ جین : تاریخ عقدتون کی باشه دخترم
جی وو: عا
جین : آخر هفته
پ جین : پسرم از جی وو پرسیدم
جین : خب هرچی زودتر بهتر
چی وو : امروز چهارشنبه هس
اخر هفته یه کم زوده
جین : عامم خب هرجور خودت بخای
م ا/ت : دخترم اخر اون هفته خوبه
جی وو : عامم بله
م جین : پس مبارکه
......
ویو ا/ت : تاریخ عقدو که مشخص کردن رفتن و قرار شد جی وو و جین بیشتر باهم باشن توی این یه هفته تا بیشتر آشنا بشن
میونگم امشب خونه مامانش بود
پس فردا میره ببینه که بچش چیه وایی براش ذوق دارم
هوسوک : خب عشقم داری به چی فکر میکنی
ا/ت : عام هیچی برای جی وو و میونگ خوشحالم
هوسوک : اومم منم
عامم نمیخای یه بوس به من بدی
ا/ت : عومممم باشه
*همو میبوسن که ا/ت حالش بد میشه و از هوسوک جدا میشه
میره دستشویی و بالا میاره
هوسوک : ا/ت .....
ا/ت خوبی ......
چیشده درو باز کن ببینمت
ا/ت .......
ویو ا/ت : عایی چرا انقدر حالم بد شد
چرا وقتی هوسوک میاد پیشم حالت تهوع میگیرم
جی وو : بریم
ویو ا/ت : مامان درو برای سوکجین باز کرد
روی مبل نشسته بودن با خانواده
جی وو هم همینطور غر میزد
جی وو : اصلن پسره خوشگله..
باید خوشگل باشه قدشم بلند ب...عااا.ممم
*سوکجینو میبینه(ماتش زده😂😂)
جی وو : عا سلام
م سوکجین : عاا سلام چه دختر خوشگلی الکی نیست جین عاشقش شده
جی وو : عو بله ممنون
م ا/ت : دخترم برو قهوه بیار
جی وو : چشم خاله
تو آشپز خونه/
ا/ت : اهم ...خوب دختر چطوره
جی وو : خیلی خوشگله اصن فکرشو نمیکردم
ا/ت : بهت گفتم که
قهوه هارو میبره/
پ ا/ت : خوب دخترم بیا اینجا
جی وو : بله عمو
پ ا/ت : اشکال نداره جای بابات ...عام خب
جی وو : نه عمو اشکال نداره
تازه الانم که من...ندارمشون هیچ کدومو
پ ا/ت : باشه گلم ناراحت نباش
...
اهم خب آقای کیم از شغلتون بگین
جی ووی مارو کجا دیدین
جین : خب من سرهنگ دوم اداره کره هستم شغلم با آقای جانگ
هوسوک : میتونی هوسوک صدام کنی
جین : چشم قربا..یعنی بله هوسوک
با هوسوک شغلمون یکیه منم مامور مخفی هستم و جی وو رو وقتی اومده بود اداره برای دیدن هوسوک دیدم و خب ..بله دیگه
۲ ساعت بعد/
پ ا/ت : *آروم
دخترم تو نظرت چیه
دوسش داری
جی وو : عام...خب
پ ا/ت : اگه راحت نیستی میتونی به ا/ت بگی
جی وو : نه خب چون پسره خوبیه و همکار هوسوکه فکر میکنم پسر خوبیه
پ ا/ت : پس مبارکه گلم
پ جین : تاریخ عقدتون کی باشه دخترم
جی وو: عا
جین : آخر هفته
پ جین : پسرم از جی وو پرسیدم
جین : خب هرچی زودتر بهتر
چی وو : امروز چهارشنبه هس
اخر هفته یه کم زوده
جین : عامم خب هرجور خودت بخای
م ا/ت : دخترم اخر اون هفته خوبه
جی وو : عامم بله
م جین : پس مبارکه
......
ویو ا/ت : تاریخ عقدو که مشخص کردن رفتن و قرار شد جی وو و جین بیشتر باهم باشن توی این یه هفته تا بیشتر آشنا بشن
میونگم امشب خونه مامانش بود
پس فردا میره ببینه که بچش چیه وایی براش ذوق دارم
هوسوک : خب عشقم داری به چی فکر میکنی
ا/ت : عام هیچی برای جی وو و میونگ خوشحالم
هوسوک : اومم منم
عامم نمیخای یه بوس به من بدی
ا/ت : عومممم باشه
*همو میبوسن که ا/ت حالش بد میشه و از هوسوک جدا میشه
میره دستشویی و بالا میاره
هوسوک : ا/ت .....
ا/ت خوبی ......
چیشده درو باز کن ببینمت
ا/ت .......
ویو ا/ت : عایی چرا انقدر حالم بد شد
چرا وقتی هوسوک میاد پیشم حالت تهوع میگیرم
۲۵.۳k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.