من دوست داشتم که صورت زیبایی را بر روی سینهام بگذارم

🌱🍒من دوست داشتم که صورت زیبایی را بر روی سینه‌ام بگذارم
و بمیرم
اما نشد

هستی خسیس تر از اینهاست
دردی که آدم حسی
احساس می‌کند
بی‌انتهاست

من حافظ تمامی ایام نیستم
اما
حتی اگر بمیرم
چیزی نمی‌رود از یادم
عمری گذشته است و نخواهد آمد
عمر همه نه عمر من ِ تنها
من خاطرات عالم و آدم را
در دایره
در باغ کاشته‌ام
آن دایره
در باغ
محصول حسّ زندگانی من بود
هر میوه‌ای
که می‌افتد از شاخه‌ی درخت می‌افتد در دایره
تکرار می‌شود در دایره
تکرار و فاصله، تکرار و دایره، تکرار دایره‌ها در میان فاصله‌ها
محصول حسّ زندگانی من بود
من این نگاه دایره ای را هم
برای تو در این جا نوشته‌ام
حالا
نزدیک‌تر بیا و، کلید در باغ را
از من بگیر
من سالهاست دور مانده‌‌ام از تو
و می‌روم که بخوابم
من پرده را کنار زدم
حالا تو با خیال راحت
پروانه‌وار
در باغ گردش کن
من بالهای پروانه‌ها را هم
با رنگهای تازه
برای تو در این‌جا نوشته‌ام🌱🍒

#رضا_براهنی
دیدگاه ها (۰)

کنار تو...

‌‌🍒🌱حال بیدار شدن نیست! با خیال تو باید خوابید...رویا دید......

🍒🌱بیا ره توشه برداریمقدم در راه بگذاریمکجا؟هر جا که پیش آید....

#سهراب_سپهری 🌱🍒عبور باید کرد،صدای باد می‌آید، عبور باید کرد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط