پارت 8
پارت 8
ا. ت: باشه
رفتم داخل حموم لباسمو عوض کردم
اومد دراز کشیدم جیمین کنارم دراز کشیده بود نگام میکرد
ا. ت: برو لباستو عوض کن
جیمین: لباس تو اتاقمه
ا. ت: پس لباس من بردار
جیمین : باشه
جیمین لباسشو عوض کرد و صورتشو شست کنارم دراز کشید
شرطو رو سینه گذاشت دستمو روسرش کشیدم
ا. ت:تو زیادی کیوتی
جیمین: توهم برعکس منی زیادی خشنی
ا. ت: آره😁
جیمین: بلخره لبخند تورو ما دیدیم
ا. ت:😶
جیمین سرشو بر داشت و نزدیکم آورد لباشو رو لبام گذاشت
ا. ت:😳
جیمین: از چی خجالت میکشی از این به بعد دوست پسرتم
ا. ت: هیچی
رومو کردم اونور خوابیدم جیمین منو از پشت بغل
خجالت برای اولین بار داشتم میمردم
پرش زمانی به صبح
بلخره صبح شد خوب نخوابیده بودم
پاشدم رفتم وسایلمو جمع کردم رفتم سرویس بهداشتی
موهامو دم اسبی بستم
لباس پوشیدم جیمین بیدار شد
ا. ت: صبح بخیر
جیمین خواب آلو : صبح بخیر ، کجا
ا. ت: ساعت 10 کشتی میاد، توهم پاشو
جیمین: آها، باشه
ا. ت: باشه
رفتم داخل حموم لباسمو عوض کردم
اومد دراز کشیدم جیمین کنارم دراز کشیده بود نگام میکرد
ا. ت: برو لباستو عوض کن
جیمین: لباس تو اتاقمه
ا. ت: پس لباس من بردار
جیمین : باشه
جیمین لباسشو عوض کرد و صورتشو شست کنارم دراز کشید
شرطو رو سینه گذاشت دستمو روسرش کشیدم
ا. ت:تو زیادی کیوتی
جیمین: توهم برعکس منی زیادی خشنی
ا. ت: آره😁
جیمین: بلخره لبخند تورو ما دیدیم
ا. ت:😶
جیمین سرشو بر داشت و نزدیکم آورد لباشو رو لبام گذاشت
ا. ت:😳
جیمین: از چی خجالت میکشی از این به بعد دوست پسرتم
ا. ت: هیچی
رومو کردم اونور خوابیدم جیمین منو از پشت بغل
خجالت برای اولین بار داشتم میمردم
پرش زمانی به صبح
بلخره صبح شد خوب نخوابیده بودم
پاشدم رفتم وسایلمو جمع کردم رفتم سرویس بهداشتی
موهامو دم اسبی بستم
لباس پوشیدم جیمین بیدار شد
ا. ت: صبح بخیر
جیمین خواب آلو : صبح بخیر ، کجا
ا. ت: ساعت 10 کشتی میاد، توهم پاشو
جیمین: آها، باشه
۱۴.۴k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.