ششپارتی

#شش_پارتی
#هیونجین
#درخواستی

وقتی میفهمه بارداری...
ات بالا اورد وباسرعت رفت سمت دستشویی و وارد شد وتو توالت فرنگی بالا می اورد هیونجین نگران ات شد و پشتش اومد ات همچنان استفراغ میکنه
هیونجین: عزیزم خوبی؟؟؟(نگرانی)
ات: حالم... بهم.. میخوره هیون(لکنت. بیحالی)
دوباره حالش بدشد وبالا اورد هیونجین خیلی خیلی نگران شده نمیدونه چکار کنه بغض کرده ات یکم حالش بهتر شد وباکمک هیون که یه دست دور کمرش ودست دیگه ازبازوش گرفتو پاشدورفت سمت حنفیه(همونی که تو دستشوییه مث سینکه ولی فراموش کردم تو فارسی چی بهش میگن🎀✨👀) وشیر اب رو باز کرد و صورتشو شست حالش خیلی بد بود وسرگیجه داشت وباکمک هیون به سمت تختخواب هدایتش کرد وحالت دراز گذاشتش وبالشتو درست کرد و سر ات روش گذاشت ورفت اشپزخونه ویه لیوان اب روپر کرد ورفت سمت اتاق مشترکشون که باتم طوسی ومشکی هست و در مشکی رو باز کرد و وارد اتاق شد وسمت تخت رفت که ات ازبیحالیش وسرگیجش چشاشو بسته بود.
هیونجین: عزیزم بیا اب بخور حالت بهتر شه(نگرانی)
ات یهویی چشاشو باز کرد وحالش دوباره بدشد ودوباره رفت سمت دستشویی تا بالا بیاره هیون بیچارع شد نمیدونع چکار کنه پشت سر ات رفت وباچشای قرمزش وبغضش پشت ات ایستاد
ات: ه.. هیون نزدیک نشو.
هیون شوکه شد چرا ات اینجوری بهش گفت
هیونجین: عزیزم چرا؟؟
ات: عطرت باعث میشه دوباره....
دوباره بالا اورد وهیونجین بدون اینکه سوال دیگه ای بپرسه رفت سمت کمدش و دربشو باز کرد ویه تیشرت اسمونی رنگ که تاحالا نپوشید وعطر ندارع پوشید ودوباره سمت دستشویی رفت که.....

نظر درکامنت🎀✨
دیدگاه ها (۲)

#شش_پارتی#هیونجین#درخواستیوقتی میفهمه بارداری.. نکته: این شش...

وقتی که فیک نویسی واینقد منحرفی وبجایه خودارزیابی خود ار. ــ...

#دوپارتی#هیونجین #درخواستی اخرثقتی شب عروسی... ویو ات ساعت ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط