آرتیستیک مایندز مدیا
#آرتیستیک_مایندز_مدیا
من به خاطرت ، محض آن که تو را داشته باشم ، هرچند کوتاه ، همه چیز را پذیرفتم ، با چشمانِ بسته...
من بدبختی ها را توی آغوشم فشردم ، ناراحتی ها را آرام توی بغلم راه بردم و برایشان لالائی خواندم ، من ، من دردها را بوسیدم حتی ، بارها و بارها...
من تمامِ اینها را خواستم و کردم و حالا سایهٔ منتِ من تا قیامت روی خنده های بی خیالت هست ، روی بوسه هات ، روی دست هات که وسط حرف زدن انگار بال میشوند و میبرندت به آسمان ، روی ذره ذره ات ، روی این منِ تازه حتی...
حقیقت این است که من دلتنگم ، بسیار دلتنگم برای تو ، همان که آنروزترها بود و برای خودم ، همان من که خودم بودم ، که اسیر نبود ، که سیر هم نبود و تنها دلش میخواست سر از کار عاشقی دربیاورد ، من برای آن منِ فضول دلتنگم راستش ، خیلی دلتنگ...
من به خاطرت همه چیز را پذیرفتم ، و نه این ها را ، و نه اصلِ وجودیِ چیز را ، جان را شاید ولی خودم را ، هرگز!
با لبخند میگوید :
فریب همیشه جزئی از بازیست ، یک قسمت از پرده ای طولانی ، به نام «زندگی...»
#محمد_یغمائی
@artisticmindsmedia 🎈
من به خاطرت ، محض آن که تو را داشته باشم ، هرچند کوتاه ، همه چیز را پذیرفتم ، با چشمانِ بسته...
من بدبختی ها را توی آغوشم فشردم ، ناراحتی ها را آرام توی بغلم راه بردم و برایشان لالائی خواندم ، من ، من دردها را بوسیدم حتی ، بارها و بارها...
من تمامِ اینها را خواستم و کردم و حالا سایهٔ منتِ من تا قیامت روی خنده های بی خیالت هست ، روی بوسه هات ، روی دست هات که وسط حرف زدن انگار بال میشوند و میبرندت به آسمان ، روی ذره ذره ات ، روی این منِ تازه حتی...
حقیقت این است که من دلتنگم ، بسیار دلتنگم برای تو ، همان که آنروزترها بود و برای خودم ، همان من که خودم بودم ، که اسیر نبود ، که سیر هم نبود و تنها دلش میخواست سر از کار عاشقی دربیاورد ، من برای آن منِ فضول دلتنگم راستش ، خیلی دلتنگ...
من به خاطرت همه چیز را پذیرفتم ، و نه این ها را ، و نه اصلِ وجودیِ چیز را ، جان را شاید ولی خودم را ، هرگز!
با لبخند میگوید :
فریب همیشه جزئی از بازیست ، یک قسمت از پرده ای طولانی ، به نام «زندگی...»
#محمد_یغمائی
@artisticmindsmedia 🎈
۱.۱k
۰۷ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.