اسم: چرا من
اسم: چرا من
پارت ۳۰
ویو جئون که یهو اون بغل کرد واقعا عصبی شدم ولی تقصیر من نتونستم خشمم محار کنم و به لونا سیلی زدم اههه لونا داشت می رفت که گفتم
جئون : صبر کن
لونا : بفرمایید
جئون : مدارک لازم بیار اتاقم
لونا : چشم
لونا : الکس من میرم مدارک آماده کنم موفق باشی ( خنده ملایم )
الکس: همچنین پرنسس
لونا رفت که جئون از الکس پرسید
جئون: حست به لونا چیه
الکس: معلومه اون دوست بچگیه منه وقتی بچه بودیم اون فقط مادرش داشت منم فقط پدرم داشتم برای همین تنها کسایی بودیم که حس هم درک می کردیم اون نقطه امن من شد ما بهم وابسته شدیم لونا از بچگی شوق زیادی نداشت ولی خیلی مهربون بود اون همیشه برای کسایی که دوست داشت شاد بود تو این دوسال اخیر سختی زیادی کشیده ولی هنوز شاده......
جئون : یعنی فقط دوست
الکس: معلومه من به عنوان یک دوست خیلی دوستش دارم
جئون : هوم من برم .....
جئون ویو: به سمت اتاق کارم رفتم منتظر لونا بودم داشتم به حرفای الکس فکر می کردم تمام حرفاش با صداقت زد
تق تق
جئون : بیا
لونا : بفرمایید اینم مدارک
جئون : بیا جلو تر
لونا رفت جلو. صندلی جئون و گفت
لونا : بفرمایید ( که یهو دستش کشیده شد و افتاد روی پای جئون دستای جئون به دور کمر لونا قفل شد و چشماش به چشمای لونا دوخت
جئون : من ببخش پرنسسم
لونا : ولم کنید آقای جئون
جئون : پرنسسم ناراحتی من قصد اذیت کردنت نداشتم
لونا ؛ تو من ول کردی رفتی وقتی برگشتی فقط داد بیداد کردی بعدش هم سیلی زدی ( بغض)
جئون : پرنسسم واقعا می خوای من ناراحت کنی
لونا : آره ......نه ......آره ( گریه)
جئون : پرنسسم ببخشید
جئون دستش داخل موهای لونا برد و آروم سر لونا نوازش می کرد لونا اشک می ریخت
لونا :
بچهها ها آدمین درساش خوند دوباره پارت میزاره
ولی شما هم حمایت کنید تا آدمین انرژی نوشتن داشته باش راستی بخاطر حمایت ممنون قشنگام ✨🦋
پارت ۳۰
ویو جئون که یهو اون بغل کرد واقعا عصبی شدم ولی تقصیر من نتونستم خشمم محار کنم و به لونا سیلی زدم اههه لونا داشت می رفت که گفتم
جئون : صبر کن
لونا : بفرمایید
جئون : مدارک لازم بیار اتاقم
لونا : چشم
لونا : الکس من میرم مدارک آماده کنم موفق باشی ( خنده ملایم )
الکس: همچنین پرنسس
لونا رفت که جئون از الکس پرسید
جئون: حست به لونا چیه
الکس: معلومه اون دوست بچگیه منه وقتی بچه بودیم اون فقط مادرش داشت منم فقط پدرم داشتم برای همین تنها کسایی بودیم که حس هم درک می کردیم اون نقطه امن من شد ما بهم وابسته شدیم لونا از بچگی شوق زیادی نداشت ولی خیلی مهربون بود اون همیشه برای کسایی که دوست داشت شاد بود تو این دوسال اخیر سختی زیادی کشیده ولی هنوز شاده......
جئون : یعنی فقط دوست
الکس: معلومه من به عنوان یک دوست خیلی دوستش دارم
جئون : هوم من برم .....
جئون ویو: به سمت اتاق کارم رفتم منتظر لونا بودم داشتم به حرفای الکس فکر می کردم تمام حرفاش با صداقت زد
تق تق
جئون : بیا
لونا : بفرمایید اینم مدارک
جئون : بیا جلو تر
لونا رفت جلو. صندلی جئون و گفت
لونا : بفرمایید ( که یهو دستش کشیده شد و افتاد روی پای جئون دستای جئون به دور کمر لونا قفل شد و چشماش به چشمای لونا دوخت
جئون : من ببخش پرنسسم
لونا : ولم کنید آقای جئون
جئون : پرنسسم ناراحتی من قصد اذیت کردنت نداشتم
لونا ؛ تو من ول کردی رفتی وقتی برگشتی فقط داد بیداد کردی بعدش هم سیلی زدی ( بغض)
جئون : پرنسسم واقعا می خوای من ناراحت کنی
لونا : آره ......نه ......آره ( گریه)
جئون : پرنسسم ببخشید
جئون دستش داخل موهای لونا برد و آروم سر لونا نوازش می کرد لونا اشک می ریخت
لونا :
بچهها ها آدمین درساش خوند دوباره پارت میزاره
ولی شما هم حمایت کنید تا آدمین انرژی نوشتن داشته باش راستی بخاطر حمایت ممنون قشنگام ✨🦋
۳.۶k
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.