نَذر کردَمکه چو بَر دارِ دِلَت لانه کنَم... روی زانویِخودَم، مویِتو را شانه کنَم...!گر چه مَجنونشدَن انگار بهمَن میآیَد قَصد دارمکه تو را لیلیِ دیوانه کنَم...!