ماه زیبای من 2
ماه زیبای من 2
پارت دوازدهم
__________
ویو ا.ت
داشتم همینجوری فکر میکردم که ....
که تصمیم گرفتم بلند شم
رفتم یه دوش گرفتم و لباس هام رو عوض کردم رفتم پایین دیدم جین رو مبل دراز کشیده رفتم بالا سرش خواب بود
اهمیتی ندادم رفتم داخل آشپزخونه و از داخل یخچال پاستیلایی که دیروز جین برام خریده بود رو در آوردم و چند تایی خوردم برگشتی دیدم جین خودش رو جمع کرده انگار سردش بود رفتم سمت اتاق خوابش که همیشه درش قفل بود دستگیره رو فشار دادم
+وااووو
در باز شد
رفتم داخل
اتاق مشکی و طوسی بود داخل اتاق پر بود از عکس های تکی من و عکس های دوتایی خودم و خودش رفتم یه پتو گرفتم داشتم میامدم بیرون که قامت جین جلو در نمایان شد
_اینجا چیکار میکردی ؟!
+ه،هیچی؟!
_ا.ت!!
+خ،خب راستش اومده بودم پتو ب،بگیرم
_مگه خودت پتو ندا....ا.ت !
+ب،بله
_پتو رو برای من میخواستی بیاری ؟!
+نه !
_ا.ت ...دروغ نگو
+خب ....آره فکر کردم س،سردت بود ...ببخشید
_ا.ت اما...
+گفتم که ...ببخ...
هنوز حرفم تمام نشده بود که تو بغل گرمی فرو رفتم جین بود که بغلم کرده بود
_عیب ندا....
داشت حرف میزد که در زده شد
_میرم باز کنم
جین رفت پایین در رو باز کرد با شنیدن صداهایی که اومد دوباره یاد چند روز پیش افتادم رفتم پایین با دیدن اون دو نفری که اومده بودن هم خوشحال بودم هم ناراحت
@جیهوپ: ا.ت وقتشه دیگه بریم
_برین ؟! ا.ت هیچ جا نمیاد
+اما...
_ا.ت!! برو بالا
#یونگی؛تو نمیتونی برای ا.ت تصمیم بگیری
_تو هم نمیتونی بگی ا.ت باید چیکار کنه و چیکار نکنه
@ا.ت خودش تصمیم میگیره ....ا.ت....با ما یا...جین
+....
_ا.ت!
+متاسفم جین
ا.ت رفت سمت جیهوپ و یونگی
#هه ...میبینی که ا.ت اومد پیش ما
داشتن میرفتن بیرون که...
_پس ...حالا که اون ها رو انتخاب کردی باید بدونی داری با چی کسایی زندگی میکنی
@جین بس کن
_چرا ساکت بمونم ؟! هاا؟!
+قضیه چ،چیه؟!
_نمیدونی؟! این دو نفری که تو بهشون اطمینان داری و میخوای بری پیششون یه ....
#بس کن جیننن ....ببند دهنتو
_دیگه دیر شده آقای مین وقتشه من کارم رو شروع کنم
@تو خیلی وقته کارت رو شروع کردی ....حالا هم بس کن
_نه خیر من تا ته کارم رو انجام میدم ....خانم جانگ ا.ت این دو نفر یه ....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
پارت دوازدهم
__________
ویو ا.ت
داشتم همینجوری فکر میکردم که ....
که تصمیم گرفتم بلند شم
رفتم یه دوش گرفتم و لباس هام رو عوض کردم رفتم پایین دیدم جین رو مبل دراز کشیده رفتم بالا سرش خواب بود
اهمیتی ندادم رفتم داخل آشپزخونه و از داخل یخچال پاستیلایی که دیروز جین برام خریده بود رو در آوردم و چند تایی خوردم برگشتی دیدم جین خودش رو جمع کرده انگار سردش بود رفتم سمت اتاق خوابش که همیشه درش قفل بود دستگیره رو فشار دادم
+وااووو
در باز شد
رفتم داخل
اتاق مشکی و طوسی بود داخل اتاق پر بود از عکس های تکی من و عکس های دوتایی خودم و خودش رفتم یه پتو گرفتم داشتم میامدم بیرون که قامت جین جلو در نمایان شد
_اینجا چیکار میکردی ؟!
+ه،هیچی؟!
_ا.ت!!
+خ،خب راستش اومده بودم پتو ب،بگیرم
_مگه خودت پتو ندا....ا.ت !
+ب،بله
_پتو رو برای من میخواستی بیاری ؟!
+نه !
_ا.ت ...دروغ نگو
+خب ....آره فکر کردم س،سردت بود ...ببخشید
_ا.ت اما...
+گفتم که ...ببخ...
هنوز حرفم تمام نشده بود که تو بغل گرمی فرو رفتم جین بود که بغلم کرده بود
_عیب ندا....
داشت حرف میزد که در زده شد
_میرم باز کنم
جین رفت پایین در رو باز کرد با شنیدن صداهایی که اومد دوباره یاد چند روز پیش افتادم رفتم پایین با دیدن اون دو نفری که اومده بودن هم خوشحال بودم هم ناراحت
@جیهوپ: ا.ت وقتشه دیگه بریم
_برین ؟! ا.ت هیچ جا نمیاد
+اما...
_ا.ت!! برو بالا
#یونگی؛تو نمیتونی برای ا.ت تصمیم بگیری
_تو هم نمیتونی بگی ا.ت باید چیکار کنه و چیکار نکنه
@ا.ت خودش تصمیم میگیره ....ا.ت....با ما یا...جین
+....
_ا.ت!
+متاسفم جین
ا.ت رفت سمت جیهوپ و یونگی
#هه ...میبینی که ا.ت اومد پیش ما
داشتن میرفتن بیرون که...
_پس ...حالا که اون ها رو انتخاب کردی باید بدونی داری با چی کسایی زندگی میکنی
@جین بس کن
_چرا ساکت بمونم ؟! هاا؟!
+قضیه چ،چیه؟!
_نمیدونی؟! این دو نفری که تو بهشون اطمینان داری و میخوای بری پیششون یه ....
#بس کن جیننن ....ببند دهنتو
_دیگه دیر شده آقای مین وقتشه من کارم رو شروع کنم
@تو خیلی وقته کارت رو شروع کردی ....حالا هم بس کن
_نه خیر من تا ته کارم رو انجام میدم ....خانم جانگ ا.ت این دو نفر یه ....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIN#fake
۳.۰k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.