وی و ات داخل یک خونه متروکهی مطلقا تاریک

وی و ا/ت داخل یک خونهٔ متروکه‌ی مطلقا تاریک.
ا/ت: از این جرئت لعنتی متنفرم.
ا/ت: ودف؟ فکر کنم یه روحی، جنی، چیزی داره باسن.مو فشار می‌ده.
تهیونگ:
روح: من اصلاً بهتون نزدیک هم نشدم... تهیونگ بود!!
تهیونگ: ودف؟ تو قول دادی بهش نگی!
روح:
ا/ت:
دیدگاه ها (۰)

‌ا/ت و تهیونگ میرن با.ر.تهیونگ: یه لیوان وودکا برای من...تهی...

اوکی.... ولی چرا بچه رو لیسا گذاشتن؟

love Between the Tides⁹(موفق شدن در قدم اول) تهیونگ: «برو.» ...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط